خانه / اخبار و رویدادها / یک مسئولیت بین‌اللمللی برای معاون فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سفر یک روزه‌اش به استان کردستان

یک مسئولیت بین‌اللمللی برای معاون فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سفر یک روزه‌اش به استان کردستان

یک مسئولیت بین‌اللمللی برای معاون فرهنگی کانون پرورش فکری  کودکان و نوجوانان در سفر  یک روزه‌اش به استان کردستان

هاجر صفابخش

جشن قصه‌ها را به یلدای زمان سپردیم هوا سرد بود و بیم آن می‌رفت که دوباره مدارس و ادارات تعطیل شود، درشهر مبدا، پایتخت تمدن وفرهنگ که نامش با آلودگی هوا عجین شده است، دوباره ریه‌های شهر تهران به خس خس افتاده و نبض شهر با سرفه‌های نفس گیر به سختی با مردم همراهی می‌کند به همین دلیل انتظار می‌رود که پروازهای تاخیری هم تعطیل شوند. اما اینجا در مقصد شهر موسیقی و فرهنگ و هنر  هوا از روزهای قبل خیلی بهتر است. اینجا همه مهمان نوازند حتی ابرها و آسمان، هوا هم آبروداری می‌کند تا مهمانها برسند.  بالاخره این پرواز با همه‌ی بیم ها و امیدها به زمین می‌نشیند. سفرشان از مرکز شماره ۳ سنندج، جائیکه مادران در کنار فرزندانشان مشغول فعالیت فرهنگی   هستند آغاز می‌شود. مادران لباس محلی پوشیده‌اند و در کنار فرزندانشان عروسک رویاهایشان را بانخ و پارچه می‌آفرینند. در دیار اردلان رسم است  به حرمت تکریم مهمان لباس فاخر کردی می‌پوشند. اینجا نزدیکترین مرکز به فرودگاه است. هیئت چهار نفره خوش‌رو و با صلابت وارد می شوند. تیزبین و باهوش همه جای کانون را زیر نظر دارند وسوالات مورد نظرشان را می‌پرسند. آنها دراین سفر تاکید می‌کنند نامشان تیم حامد علامتی باشد چون چند سالی است رفیق گرمابه وگلستان هم هستند و با خصوصیات هم آشنا هستند و تکرار می‌کنند که مدیر عامل کانون پرورش فکری بیش از هر مدیر دیگری دغدغه‌ی معیشت همکاران را دارد و دوست دارد همیشه حال دل همه همکاران خوش باشد. در رأس این هیئت چهار نفره فرهاد فلاح معاون فرهنگی کانون است همراهان او آقای کمال وندی قائم مقام مدیر عامل و معاونت توسعه، امیرمحمد پور مدیر کل منابع انسانی وپشتیبانی و سید عارف علوی مشاور مدیر عامل هستند. آقای فلاح سراغ کانون یاران و اعضای باشگاه ادبی قاف (قله‌ی ادبیات وفرهنگ) را می‌گیرد با کانون یاران عکس می‌گیرد و  صحبت‌هایشان رادر کانال روز نوشتهایش می‌گذارد.او به روز است و چشم انداز خوبی از کانون ترسیم کرده است.

همه چیز در شتاب است چند گروه می‌شویم گروه ما با آقای فلاح به سمت دهگلان در حرکت است. همچنان که ثانیه‌ها بی‌وقفه در حرکت هستند، چرخ‌های ماشین ها هم در شتاب‌اند، به دهگلان می‌رسیم ناگهان خود را غرق در نغمه‌ی سرود ای وطن که دختران نوجوان  می‌خوانند می‌بینیم  با حضور خبر نگاران صدا وسیما جلسه رسمی تر می‌شود چون دانه‌های تسبیح دایره وار کنار هم می‌نشینیم نوجوانها شانه به شانه‌ی هم می‌نشینند زیر زیرکی می‌خندند ، هم متعجبند، هم منتظر ،منتظر  تشویق‌اند. آقای فلاح سراغ کانون یارها را می‌گیرد و با آنها حرف می‌زند به اعضای نوجوان میگوید، من از کتابخانه‌ی پستی  شروع کردم و عضو کتابخانه‌ی  پستی کانون بودم حالا با کانون یارها می‌خواهیم به مدرسه برویم، در هر کجا که عضو کانون یار هست کانون است و هرکجا کانون محسوب می‌شود کانون یار هم هست، او از اعضا می‌خواهد در هر فرصتی به کانون بیایند و کارهای مرکز خودرا خودشان انجام بدهند. وقتی بحث به کتاب می‌رسد با شور و حرارت خاصی از کتاب حرف می‌زند ، بحث ترجمه‌ی کتابها تعویض کتابهای کهنه شده با کتابهای  تازه و تجدید چاپ را پیش می‌کشد  پیشنهاد می‌کند کتابهای پر خواننده را که مراکز می‌خوانند با اعضایشان درکنار هم بخوانند و به اصطلاح دور هم خوانش کنند جداگانه درخواست کنند، برایش مهم است کتابهایی که از ستاد به مراکز می‌رسد چه سیری پیدا می کنند و چه هدیه‌ایی به اعضای مراکز کانون پرورش فکری بالاتر از کتابهای جدید که اتفاقا اینبار می‌شود این کتابها را هدیه‌ی آقای معاون دانست. کتابهای روی میز چیده می‌شوند، هرکدام خاطره‌ایی و دلیلی برای انتخاب دارند او از سختی انتخاب، خرید و نشر آنها به مراکز حرفها وحدیثهای باارزشی در سینه دارد یکی از کتابها که در مجموعه ده جلدی معرفی خدا به کودکان است رخ نمایی می‌کند این مجموعه کتاب به زبانی ساده خدا را به کودکان معرفی می‌کند، و یادآوری می‌کند که خدا دوستت دارد و تو همچنان از آن لحظه که  چشمانت کلمات کتاب را هجی می‌کند تا همیشه تکرار می‌کنی بگو خدا دوستت دارد و من تکرار می‌کنم خدا دوستم دارد، خدا دوستمان دارد. با عشق خدا در دل دهگلان را به سمت قروه ترک می‌کنیم. اندکی هوا سردتر حس  می‌شود. وقتی به مرکز قروه می‌رسیم در بدو ورود  برف‌های مانده روی زمین و سپیدی خیره کننده‌اش توجه را جلب می‌کند. مرکز کنار تالار پذیرایی است. با خودم می‌گوید چه خوب بچه‌هایی که شب  به عروسی می‌آیند، یادشان می‌آید فردا کتابهای کانون را پس بیاورند و به مرکز سری بزنند.

از ماشین پیاده می‌شویم تابلوی مرکز درست در مسیر کوه قرار دارد و با قله‌ی کوه در یک امتدادند واین خود بهانه‌ایی می‌شود تا عکس بگیرد و بنویسد مرغک کانون هرکجا ی ایران سرش رو به آسمان است. وارد مرکز می‌شویم .مرکز بزرگ و جذابی است. مرکز قروه‌ی استان کردستان دوطبقه است. مربی مرکز سیار در مرکز است و ما به مرکز سیار می‌رویم جایی که کتابها را تا دورترین مناطق ایران در دستان کودکان علاقه‌مند قرار می‌دهد و به آنها رویا و آرزوی تازه می‌بخشد. دوباره بحث شیرین کتاب و طرح مروج کتاب به نام یاسمن  باز می‌شود. فلاح با شور خاصی از این طرح نام می‌برد و همکاری و همیاری همه جانبه‌ی خود از این طرح را عنوان می‌کند و اعلام می‌کند از مروجان کتاب در مناطق صعب العبوری که همکاران سیار نمی‌توانند بروند پشتیبانی کامل می‌کنند و در سال دو بار کتابخانه‌هایشان را تقویت می‌کنند. با این همه ایده‌ی خوب برای کتاب مسیر آمده را تکرار می‌کنیم. در مسیر بازگشت خورشید مهمان می‌شود طوریکه پیشانیمان را نوازش می‌دهد ویادآوری می‌کند دیدی من هم عاشق مهمانم و مهمان نوازی بلدم. من هم آبروداری بلدم.

همه چیز در سرعت است. همه‌ی اهالی کانون سنندج در قدیمی‌ترین مرکز استان جمع شده‌اند و منتظر حضور آقای فلاح برای اجرای برنامه‌ها هستند. اجرای نمایش گروه هنری لِستُک نمایش سنتی آیینی دختران مهر به سرپرستی طراحی و گارگردانی: رامین شیخ‌اسلامی وطنی که از تولیدات کانون پرورشی فکری کردستان است، شاهنامه‌خوانی توسط بهار گوران عضو کانون، شعر خوانی توسط ندا ملایی عضو باشگاه قاف و رونمایی از پوستر پنجمین جشنواره ی ملی شوناس (بازآفرینی ،تصویرگری وعروسک سازی از افسانه ها وحکایتهای  فلکلور با بخش ویژه گلستان سعدی) رونمایی و اجرا می‌شوند. پس از این برنامه‌ها پرسش و پاسخ  با دغدغه‌ی همکاران توسط تیم متحد حامد علامتی تا طلوع ستاره بر پهنه‌ی نیلی آسمان ادامه پیدا می‌کند .فرصتی پیدا می‌کنم چند دقیقه‌ای هرچند کوتاه با او به صورت اختصاصی گفتگو بنشینم.

کانون استان کردستان دروازه‌ی تعامل با کردهای سوریه وعراق

برای اینکه باب گفتگو را باز کنم در اولین سوال از او می‌پرسم تفاوت بچه‌های ایرانی با بچه‌های سایر کشورهای جهان را در چه چیز می‌بیند  آیا ورای محیط و جغرافیا تفاوتی کلی  بین بچه‌ها هست؟

با اطمینان صددرصدی  به سوالم  پاسخ می‌دهد بی مقدمه  اشاره می‌کند اصالت خانوادگی و بستر خانواده و اطمینان می‌بخشد که ۹۵درصد کودکان ایرانی در بستر خانواده بزرگ می‌شوند، فرهنگ می‌پذ‌یرند، با آداب و رسوم و احترام واحترام به بزرگترها رشد می‌یابند، اطمینان خاطری که ۹۵ درصد بچه‌های کشورهای دیگر دنیا ندارند، آنها بستر خانواده برایشان مهم نیست هر چه هست فرد است و بس ویژه‌ی دیگری که کودکان ایرانی را جدا می‌کند آنها کنجکاوند و نسبت به پیرامون خود حساسند است، آنها باهوش و مطالبه‌گر هم هستند. سطح مسولین اجتماعی بچه های ایرانی بالاست. مثلا بچه‌های ایرانی نسبت به دیگران، اگر کسی در خیابان بیافتد می‌روند کمک می‌کنند ولی در جاهای دیگر اینطور نیست. بچه‌های ایرانی نسبت به آشغال خیابان هم واکنش نشان می‌دهد

او مدام در سفر است و کوله‌پشتی‌ای که با خود به سفر می‌برد را دوست دارد، از دورترین نقاط تا نزدیکترین از او می‌خواهم از سفر بگوید و تعریفش را از سفر برایمان معنا کند با همان طمانینه‌ایی که به سفر می‌رود با کلمات ذهنش د رسفر کاری است و می‌گوید اکثر سفرهایم کاری بوده‌اند و سفر تفریحی یا نداشته یا خیلی کم رفته است او تکرار می‌کند که سفر رفتن مسئولیتش را بیشتر می‌کند وقتی به منطقه‌ایی می‌رود وکودکی از او دریل برقی می‌خواهد تا ابتکارات و اختراعاتش را درست کند خود را برای تهیه‌ی این وسیله‌ی ساده مسئول می‌دانم وقتی کتابی سرنوشت کودکی را عوض می کند وقتی استعداد ادبی یا هنری در دورترین روستاهای کشور می‌بینم و او دسترسی برای بروز این استعداد  ندارد نمی‌توانم بی تفاوت باشم همه اینها مسئولیتم را بیشتر می کند حتی در برابر دغدغه‌ی همکاران خود را مسئول می‌دانم و این شوق من را برای ادامه کار در کانون بیشتر می‌کند و تعهد من را افزون‌تر  می‌کند. سفر برای من یعنی مسئولیت بیشتر  و تعهدم را سخت‌تر می‌کند. از او می‌خواهم حالا که به استان کردستان سفر کرده‌اید چرا دستاوردتان برای کودکان نواحی منفصل شهری مثل ننلله یا نایسر وکانی کوزله احداث یک مرکز نباشد؟

پاسخ می‌دهد فعلا نباید به فکر توسعه و ساخت مرکز باشیم باید به فکر فعال‌سازی حداکثری  همین مراکزی که داریم باشیم. توسعه‌ی مراکز هم می‌تواند بد باشد هم می‌تواند خوب باشد. فعلا و در گام اول باید همین بیست و دو مرکز ثابت و سه مرکز سیار را که دارید تقویت کنید با همین ظرفیت چقدر می‌توانیم دسترسی خدمات به اعضا داشته باشیم و ظرفیت ارائه خدمات را ایجاد کنیم در روستاها در نقاط دور افتاده، در شهرها از طرفی هم اگر بتوانیم ظرفیت‌های نهادهای مردمی را در مراکز بالا ببریم خیلی خوب است. دوباره بحث را به بحث شیرین کتاب و ترجمه‌ی کتابهای کانون توسط همکاران می‌کشم و اینکه همکاران برای ترجمه کتابها باید مدتهای زیادی در صف نوبت چاپ بمانند حمایتگرانه و محکم پاسخ می‌دهد خوب شما کتاب را انتخاب کنید به ما نامه بدهید ما هم بررسی می‌کنیم درحد یکی دو کتاب در سال روند تحقق‌اش را  بدون نوبت پیگیری و چاپ می کنیم .ادامه می‌دهم خوب بعضی از  همکاران کانون نویسنده وشاعر هستند ودوست دارند کتابهایشان در کانون چاپ شود ولی متاسفانه برای همه این اتفاق نمی‌افتد؟ خوب کانون ممیزی ندارد و کتابی که در کانون برای چاپ تائید نمی‌شود به معنای غیر قابل چاپ بودن اثر نیست ممکن یک انتشاراتی دیگر آن را چاپ کند و اتفاق خوبی هم برای کتاب و صاحب اثر بیافتد.کانون یک هیئت انتخاب کتاب دارد که خوب با توجه به سلیقه‌ی  بچه‌های کل کشور و گروه سنی کتاب تصمیم می‌گیرد، کانون یک بنگاه است و خوب پول هم برای چاپ کتاب دارد، باید کتاب فاخر و کتاب الگو و نمونه چاپ کند. چاپ کتاب در کانون بسیار سخت است چون باید این معیار هارا داشته باشد. شما اگر از همکاران و یا نویسندگان بومی کسی را می‌شناسید بگوئید کتابهایشان را به کانون بدهند اگر که با معیارهای کانون همخوانی داشته باشند  کانون آنهارا چاپ می‌کند واگر در کانون این اتفاق نیافتد بعدا بروند سراغ انتشاراتی‌های دیگر .
دوباره می‌پرسم با این همه حساسیت نسبت به کتاب چگونه برای سراسر کشور و اعضای ۷تا ۱۷ سال کتاب انتخاب می‌کنید؟ خوب از باز خوردهایی که خود مربیها به ما می‌دهند این باز خوردها بر اساس نیاز مرکز و اعضای مرکز، سلیقه‌ی مربیها و نوع فعالیتشان با اعضا به نتیجه‌ی خرید کتاب و یا چاپ  برای  مراکز می‌رسیم مثلا امسال بیشتر کتابهایی که خریدیم و نیاز مراکز بود در زمینه‌ی مذهبی و یا علمی بود در زمینه‌ی مذهبی سری اول کتاب شعر گل کم تحمل است با گرد آوری مریم اسلامی وفاطمه ناظری در باره‌ی واقعه‌ی عاشورا اتفاق افتاد و سری دوم مجموعه‌ی ده جلدی درباره‌ی خدا را برای مراکز فرستادیم و همچنین در زمینه‌ی  کتابهای علمی و وسایل بازی و وسایل علمی تلاش کردیم بعد از مدتها اعضای مراکز را خوشحال کنیم و اعضای مراکز شاد باشند. شما ها هم بر اساس بوم منطقه‌ی خودتان کتابی را مناسب  دانستید معرفی کنید. ما در چرخه‌ی خرید قرار می‌دهیم .

می‌پرسم چرا کتابهای کانون با این همه پشتوانه‌ی عالی در چرخه ی توزیع و خرید نشر نیستند؟خوب  بنا به دلایلی قبلا نبود ولی الان از این انحصار پر آمدیم خیلی خوب شده، دیجی کالا یا دیجی بوک  و در سکوی ها کتاب دیجیتال ، طاقچه ، فیدیبو کتابهای کانون را دارند  و دارند توزیع می کنند. و در  فروشگاههای دیگر هم کتابهای کانون هستند و در  طاقچه کتاب صوتی  کانون هم  هست. و این انفاق خوبی است و نهاد کتابخانه ها هم کتابهای کانون را خریده ودر کتابخانه ها، کتابهای کانون هست

حرف شما برای اعضای کانون  ودر کل بچه های کانون استان کردستان چیست؟ چیزی  که در نظر من خیلی خوب است و همیشه می گویم به زبان منطقه و محله ی خودتان اهمیت ویژه قائل بشوید واز اداره کل کانون استان خودتان بخواهید جشنواره هایی  بومی به زبان کردی  برگزار کند. و من نگاهم نسبت به استان کردستان تکمیل شد و برگردم تهران روی این موضوع حساب شده فکره می‌کنم برای اینکه بدانم  کدام یک از بخشهای کانون (معاونت فرهنگی ،معاونت تولید و یا معاونت توسعه )کدام یک از بخشها بیاید و در استان کردستان نمایندگی بزند پس از تحقیق و دریافت نتیجه‌ی نهایی یکی از این معاونتها در استان کردستا ن نمایندگی بخش بین اللملی را دایر کند. چون من کردستان را دروازه تعامل با کردهای عراق وسوریه  می‌بینم و این یعنی چهل و پنج  میلیون ظرفیت و در پایان با ذوق تمام قول یک جشنواره ی داستان نویسی بین المللی  وحتی پیگیری  ارتباط بهتر وفراتر در دیگر بخشهای فرهنگی وهنری بین اللملی  را می دهند.

  https://t.me/kurdishbookhouse

 هر نوع بازنشر این متن با ذکر منبع «خانه کتاب کُردی» مجاز است. 

درباره‌ی خانه کتاب کُردی

همچنین ببینید

“خەڵاتی شەرەفنامە بۆ زمان و کولتووری کوردی ۲۰۲۴” بەخشرا بە پەرویز جیهانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *