زیبا و فرهاد؛ واژه روی پرده قصه میشود
(امکان اسپویل فیلم و کتاب زیبا صدایم کن وجود دارد)
باران یاری
مرداد سال ۹۸ است. مراکز کانون شهر تبریز میزبان کودکان و نوجوانانی است که به تازگی داستان های نوشته اشان مهر آفریده و واحد افرینش های ادبی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را میزبان کرده به مهواره ای برای تقویت دستان تازه نفس اعضای عاشق قلم کانون؛ جمعمان جمع است، نویسندگان نام اشنا اول منتقد اثار و بعد به رسم بزرگی استادمان میشوند و دستانمان را میگیرند و ما را به دنیای واژه و گره افکنی و روایت میبرند.
روز های اخر است، چهره ای که از صفحه ی اخر کتاب موردعلاقه ام میشناختم را میبینم و در سریع ترین زمان ممکن از غرفه کتاب را دوباره خریداری میکنم تا امضای نویسنده روی برگه های اول کتاب بنشیند و یادگاری عزیز از روزهای ۱۳ سالگیم برایم به جا بگذارد.
پنج سالی از اولین باری که کتاب را خواندهام میگذرد؛ اینبار به بهانه ی اسم کتاب در لیست فیلم های جشنواره فجر سراغ قصه ی صمیمی یک روزه ی پدر و دختری نام اشنا رفته ام و با امادگی کامل به استقبال روایت سینمایی اش رفته ام.
سکانس های اول فیلم میگذرد و متوجه تغییر روند داستان و فیلمنامه ای جدید با سوژه ای برگرفته از کتاب میشوم اما تفاوت هایی چشم گیر و متضاد با هویت اصلی شخصیت نوشته ی فرهاد حسنزاده بُهتزده ام میکند، زیبای صدرعاملی نه سال زندگی اش را با تنفر از پدرش گذرانده در حالی که زیبای حسنزاده با صدای پدرش لبخند به لب اش مینشیند و برای دیدنش لحظه شماری میکند؛ خسروی روی پرده ی سینما قرابت بیشتری با شخصیت خلق شده ی کتاب دارد اما زیبا که در کلمات اقای حسنزاده نمادی است از عشق دختر به پدر و دارای هویتی است دوست دار هم اتاقی هایش در خوابگاه و علاقهمند به وکالت برای دفاع از حق پدر در فیلمنامه کودک کاری شده در تلاش برای پناه بردن به هر اتاقی جز اتاق خوابگاه و واکنش پدری که به تازگی از آسایشگاه به عنوان یک بیمار روانی فرار کرده به شدت روشنفکرانه و دور از این روزهای ماست، روزهایی که پدران اکثرا مانند کاراکتر یونس فیلم شوهرستاره پدری میکنند (این فیلم با بازیگری حامد بهداد در نقش یونس در همین دوره جشنواره فیلم فجر حضور داشت)
فیلم زیبا صدایم کن تلاش یک پدر غایب در زندگی فرزندش برای استقلال تمام و کمال دختر ۱۷ سالهاش روایتی که در هیچ صفحه ی کتاب حسنزاده نگاشته نشده است را به تصویر میکشد اما اگر با زاویه دید جدید به فیلمنامه ی فیلم نگاه کنیم گاه میشود این تغییرات -و یا به قول خود عوامل نویسنده ی کار بروزرسانی و دغدغه ی روز توی اثر گنجاندن- را نقطه ی مثبت کار در نظر گرفت؛ هر چند میشود فیلم با اقتباس کامل از کتاب را چندین سال بعد ساخت و بازخورد خوب مخاطب را به خصوص مخاطب کودک و نوجوان را از ان خود کرد. هدف نقد منفی درمورد بازنویسی هایی که برای فیلمنامه صورت گرفته نیست بلکه امر مهم و قابل توجه برای منِ مخاطبی که اول کتاب را خوانده ام و به ذوق روایت کتاب سراغ فیلم میروم تفاوت های چشمگیر در کل روند داستان است از اغاز تا پایان، شاید برای کسی چون من که خواننده داستان بوده زیبای صدرعاملیها با شخصیت اصلی ذهنِ من در فاصله و جدال باشد اما اگر منِ مخاطب برای اولین بار با زیبا صدایم کن همراه میشدم، روایت صدرعاملی ها و صادق بیگی با لذت تماشای این قالب، مرا لحظه به لحظه ی فیلم همراهی میکرد همانطور که از ‘برگزیده ی سیمرغ بهترین فیلم فجر جشنواره ی چهل و سوم’ انتظار میرود و همانطور که با تمام این تضادها منِ مخاطب را تا اخرین لحظه روی صندلی سینما، کنجکاو نگه داشت و دلمان را از هویت تازه ی زیبا و خسرو و شخصیت های تازه اثر راضی کرد.
نقد های زیادی به بهترین فیلم جشنواره ی امسال مطرح شده از سیاست به خرج دادن برای انتخاب دغدغه ها ، راضی نگه داشتن همه قشر مخاطب، برگزیده مهمترین سیمرغ و اما ناکام در برگزیده شدن بخش های دیگر اما باید حواسمان باشد کم لطفی نکنیم در حق فیلمی که با بازی امین حیایی -کسی که هیچ نیازی نیست به معرفی و لیست سازی افتخاراتش- ، شخصیت خسرو در دل هایمان ماندگار شد و چهره ی جدید و دلنشین ژولیت رضاعی را به عرصه ی هنر هفتم معرفی کرد.
آیین اختتامیه ی جشنواره فیلم فجر به پایان رسیده و سیمرغ ها بر شانه های زحمتکش عوامل عاشق هنر نشسته و جواب قسمت کوچکی از زحمات شبانه روزشان را میدهد و باشد که در دوره های بعد کیفیت کار های ارائه شده و کیفیت کلی جشنواره به سطح شایسته ی مردم ایران زمین ارتقا یابد و نهاد ها در هر چه پر بارتر کردن درخت بلند قامت داستان، سوژه و پیرنگ فیلمنامه ها کوشا باشند.
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ( شرکت تولید فیلم زیبا صدایم کن و ناشر کتاب زیبا صدایم کن) نقش پررنگی را بر بوم فرهنگسازی و تربیت قلم و تصویرسازی این مرز پر گهر، رنگ میزند و عجب دین سنگینی بر گردن مشاهیر هنر امروز و دیروزمان دارد و چقدر حیف است که نام این خانه ی ادبیات، هنر و فرهنگ به گوش مردممان نااشناست؛ ارزش روایت سینمایی بر اساس و پایه ی کتاب هایی که پیش از تولید فیلم در شکل گیری داستان موفق عمل کرده اند نیازمند توجه بیشتری از سوی عوامل فیلمسازی ایران است، ان هم در دوره ای که نقص فیلمنامه چشمگیرترین نقطه ضعف اثار تئاتر و سینمای ماست، امید است که ادبیات و واژه و روایت جانی تازه بگیرند و قصه ها بر صفحه های سفید کاغذ و پرده های نقره ای سینما زیستی با کیفیت را در سال های پیش رو تجربه کنند.
از این شاعر و نویسندهی نوآور، سه رمان، یک مجموعه شعر و یک مجموعه مقاله به یادگار مانده است.
هر نوع بازنشر این متن با ذکر منبع «خانه کتاب کُردی» مجاز است.