خانه / معرفی و نقد / یادداشتی (نگاهی) به کتاب شلم شوربا

یادداشتی (نگاهی) به کتاب شلم شوربا

شناسنامه کتاب: شلم شوربا: عبدالرحمان شرفکندی؛ مترجم: رضا کریم مجاور ؛تهران: انتشارات آنا؛ ۱۳۹۶

یادداشتی (نگاهی) به کتاب شلم شوربا

✍️ کامران جوهری

برای ملتی که تاریخی مدون ندارد، آنچه در خلال نوشته­های دیگران در باب تاریخ از آن ملت رسوب خواهد کرد، چیزی جز رگه­هایی لرزان از اشاراتِ مقطعی نخواهد بود. اشاراتی که چون از قلمِ فاتحان خواهد تراوید، بی­گمان ریشه در مردابِ ابهامات خواهند داشت، خواه خوانندگانِ آن متن، این حقیقت را دریابند و خواه نه. در این بحبوحه­ی غیبتِ تاریخ­نگارانِ متکی به حقیقت، حضورِ سبز قلم­فرسایانی از آن ملت که خود در کشاکشِ مقطعی حساس از گذرگاهِ تاریخ ملت‌شان سهیم بوده و گام به گام با آن همراه بوده­اند، برای پژوهندگان خود موهبتی است که حقایقِ تنیده در لابلایِ سطور نوشتارهای آنان را به مثابه­ی کلیدِ گشایش گره­های سیر تحول یک ملت بازیابی کنند، خاصّه که حاصلِ نوشتاری از این دست کل جریانات فکری، سیاسی، فرهنگی و اجتماعیِ آن ملت را در خود جمع آورده باشد و هم این­که دانشِ نویسنده گواهِ بر اتکاء خودمحورانه­ی قلم­اش باشد.

خاورمیانه قرن­هایی متمادی است که جولانگه لشکرکشی­ها و گهواره­ی قیام­های گونه­گون بوده است و بین‌النهرین و حوالی آن شاهد بیشترین سیر تطوّر ملت­ها. تاریخِ مکتوب و نقوشِ منزّه بر دیوارها و یافته­های خطوطِ منقّش بر منشورها و گُرده­ی مجسمه و سفال­ها، خود حکایت از تلاطمی عظیم در عمر این خطّه از زیستگاه بشری در کره‌ی زمین دارد. در این میانه ملت کُرد از اواخر سده­ی نوزدهم و متعاقب جهشِ تاریخی کُنش­های دولت­مداری و گسیختگیِ شیوه­ی دیرینِ راهبری ملت­ها، بیش از هر دورانِ دیگری به بودگیِ خود معترف و به سمت‌وسوی خودشناسی و خودگردانی منعطف شد. در جای‌جایِ سرزمینی که کُردها در آن بودند قیام­هایی پی‌درپی یا به موازات هم قد علم کرد.

پیش­قراولانِ این قیام­ها در کردستان ترکیه و عراق بودند. تاریکنای حکومت پهلویِ اول و دوم بسترِ پژواک این جنبش­ها را در کردستان ایران نیز فراهم کرد؛ از آن­ها می­توان به قیام ملاخلیل، باپیرآغا و شیخ‌اسماعیل سمکو در زمان پهلوی اول و ژ.کاف در زمان پهلوی دوم اشاره کرد. «عبدالرحمان شرفکندی» که بعدها به استاد هه­ژار (هژار) معروف شد، یکی از شاخص­ترین چهره­هایی است که در همان ابتدای قیام زیرزمینی ژ.کاف (اوایل دهه‌ی بیست) علیه تاریکی و ظلمت به این جنبش پیوست. وی که در آن فضای سنّتی، ذهنی روشن و قلمی توانا داشت، خیلی زود به یکی از یاران نزدیکِ قاضی‌محمّد تبدیل و لقب شاعر ملّی را دریافت کرد. او از همان اوان تا واپسین لحظات زندگی­اش قلم را در ستایش آزادیِ ملت­ها علیه تاریکی و چپاولِ غارتگران داخلی و خارجی به گفتار واداشت. از آنجا که استاد هژار بعد از انحلال جمهوری مهاباد (۱۳۲۵) تحت تعقیب و از زندان پهلوی گریخته بود، دیگر مأوایی در ایران نداشت و خود را به کردستان عراق رسانید. این مقطع از آوارگیِ وی در عراق و سوریه یازده سال طول کشید، تا این­که پس از کودتای ضد سلطنتی عبدالکریم قاسم در بغداد (۱۹۵۸)، رهبر شورشیان کردستان عراق ـ ملامصطفی بارزانی ـ همراه مبارزین­اش از شوروی سابق به عراق فراخوانده شد. پس از بازگشت بارزانی، استاد هژار به وی پیوست و با توجه به شناختی که از دوران جمهوری مهاباد داشتند به وی نزدیک شد؛ حضوری که تا پایان عمرِ هردو ادامه یافت. بارزانی استاد هژار را برای معالجه به لبنان فرستاده و مدت دو سال در آسایشگاه مسلولین بَحنَس بستری شد. او در خاطراتش آن ایّام را به میمنتِ وجود کتابخانه­ی آسایشگاه که مملو از کتاب بوده، چون نقطه‌ی عطفی در زندگیِ خود به شمار می­آ­ورد. استاد هژار پس از بازگشت از لبنان به یاران بارزانی در کوهستان­ها پیوسته و علیه سیاهکاری­های رژیم مرکزی به مبارزه می­پردازد. در این بین هرگز از دغدغه­های قلبی و فکریِ خود که در دایره­ی ادبیات، حولِ محورِ وطن‌دوستی می­چرخید، غافل نماند و هم­پای مبارزین کُرد در مقامِ مبارزی ادبی نیز عمل کرد؛ دَواوین شاعران کلاسیکِ کُرد را تصحیح و تشریح نمود، کُتب تاریخی را ترجمه کرد، خیام را به منازل کردستان رهنمون شد و دیوان شعر منتشر کرد.

از آنجا که قیام بارزانی قیامی سیّار بوده و صرفاً در یک ناحیه راکد نبود، استاد هژار هم، چون دیگر مبارزین، تمام نقاط کردستانِ عراق را پای پیاده درنوردید؛ با شخصیت­ها، خرده­فرهنگ­ها، لهجه­ها، مذاهب و باورهای متفاوتی آشنا شد و بنابر حساسیتی که نسبت به زبان، فرهنگ و خصوصا ادبیاتِ ملت خود داشت، چاشنی این ناهمسانی­ها را به فراست دریافته و بعدها در چینش افکار و آثارش از آنها بهره برد.

وی تا سال ۱۹۷۵ که در پیِ پیمان الجزایر (مابین پهلوی و حزب بعث) قیام ملامصطفی بارزانی منحل و لشکریانش به خاک ایران پناهنده شدند، در میان شورشیان ماند. سپس در کرج سکنی گزیده و در سایه­ی پشتیبانی بارزانی از تیغِ ساواک رسته و به دیگر مبارزه­ی خود که در عرصه­ی زبان و فرهنگ بود جانی تازه بخشید؛ به قله­ای چون «قانون فی الطب» شیخ­الرئیس ابوعلی سینا تاخت، فرهنگ لغت نوشت و زبان کُردی را به زیورِ قرآن کریم آراست. نیز در لابلای دیگر آثارش به اصرارِ دوستان (به زعم خود استاد) دست به نگارش زندگی­نامه­اش زد و حاصل یادآوری سالیان دراز آوارگی و مبارزه در عرصه­ی زندگیِ خود را در کتابی بسیار شیرین و نغز ـ با وجودِ بازخوانیِ مرارت­های بی­شمار ـ به نام «چِیشتی مجِیور» گرد هم آورد. کتابی که اکنون در میان تمامی اقشار کُردها ورد زبان­هاست.

استاد هژار با سِحر بیان و ذهنی به غایت قوی که داشته در ثبت و ضبط اسامی، وقایع، کسان و رویدادهای تاریخی،  فرهنگی و اجتماعی از دیدگاه شخصی که از لحاظ اندیشگی قدمی چند جلوتر از فضای موجود در آن سال­ها بود، همّت گمارده است و این وَجه ارزشِ نوشتار وی را از این بُعد در قیاسِ با زندگی­نامه­ی بزرگانی چون سِر چارلز چاپلین و ونسان وَن­گوگ به گونه­ای دیگر بازمی­نمایاند. خواننده­ی این اثر به موازاتِ خوانش سرگذشتِ پررنج یک نویسنده، مترجم و شاعر نامدار؛ فضای فرهنگی و نحوه­ی زیست، تحصیل، جغرافیا و… یک ناحیه­ی متلاطم از خاورمیانه را دریافت و یکی از شاخص­ترین مبارزاتِ چریکی قرن بیستم را بازخوانی و از یک دریچه واکاوی می­کند. بدین ترتیب ناخودآگاه چیزی فراتر از خوانشِ تجربه­ی پیچ­وخم­های زیسته­ی یک فرد دستگیرش می­شود. آنچه چیشتی مجیور را از یک اتوبیوگرافیِ صرف متمایز می­دارد حکایت فراز و فرودهای هزاران سرباز گمنامی است که سرنوشت ملتی را در برهه­ای از تاریخ رقم زده­اند بی­آنکه هرگز نامی از آن­ها نه در این اثر و نه در هیچ نوشتار دیگری به میان آمده باشد.

این اثر به قلم شیوای رضا کریم­مجاور ـ مترجمی که جایگاهی شناخته‌شده در شناساندنِ ادبیات کُرد به فارس­زبان­ها دارد و تاکنون بالغ بر سی اثر از ادبیات این ملت را به زبان فارسی ترجمه کرده ـ به نام «شلم شوربا» به زبان فارسی برگردانده شده است. کریم­مجاور به سیاقِ مترجمِ فقید هم­زبان­اش ـ استاد محمّد قاضی ـ در ترجمه­ی دن­کیشوت، ابتدا ترجمه­ی تلخیصی از شلم شوربا را در سال ۱۳۸۲ منتشر و بعدها در سال ۱۳۹۳ کل اثر را ترجمه و روانه بازار نمود. خوانشِ این کتاب با طرز نگارشی که استاد هژار در آن اعمال کرده، حتا برای آنان که هیچ تمایلی به مطالعه جریانات سیاسی ندارند نیز خالی از لطف نبوده و درس­های بسیار شنیدنی در خود نهان دارد.

! هر نوع بازنشر این متن با ذکر منبع «سایت خانه کتاب کردی” مجاز است.

دانلود کامل یاداشت

درباره‌ی خانه کتاب کُردی

همچنین ببینید

افزایش ۱۵ درصدی مشارکت در جشنواره کتاب و رسانه؛ کمیت موضوعیت ندارد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *