به بهانهی انتشارِ همزمان جلدِ نهم و دهمِ “فەرهەنگی زارەکیی موکریان”
کامران جوهری
این سطور را با یاری طلبیدن از واژگانِ زبانی غیر از زبانِ تالیفِ مورد تمجیدِ این یادداشت مینگارم، بلکه تنی چند از دیگران نیز از برکتِ بودنِ گنجینهای نوشتاری در همسایگیِ خویش آگاه شوند.
در این واپسین روزهای پرهیاهوی سدهی چهارم از هزارهی دوم هجری، دو جلد از کتاب “فەرهەنگی زارەکیی موکریان”(فرهنگ شفاهیِ موکریان) آرام و بیهیاهو نقاب از رُخ برگرفته، در هودجِ دیگر مجلداتِ چاپ شدهی قبلیِ این فرهنگ نشستە و قافلهی زمان را همگام شدند. دو جلدِ قطور [درمجموع ۱۷٥۱ صفحه] که مجلد نهم حرفِ “س” و مجلد دهم حروفِ “ش”، “ع”، “غ” و “ف” را در بر گرفته است.
در هنگامهی مهجور و مقهور افتادنِ زبانِ ملتهای به اصطلاح کمینه در جغرافیای دولتهای موروثی و تعجیلِ نم کشیدنِ دیوارههای عظیمِ گونهگونهگیِ فرهنگ در سایهی یک زبانِ بالانشانده؛ تنها فریادرسِ زبانهایی از این دست، آن اندک مجاهدانِ فرهنگیاند که عصارهی وجودشان را در رگ و پِیهای زبانِ مادریشان تزریق میکنند. اینان همان “جاناتان”هایی هستند که گلّهی مُرغان را تَرک نموده و خلافِ جهتِ مرسومِ وزش تندباد به دیگرسوی بال برهم میزنند. بادی که خیلِ عظیمی از دانایانِ همنوع/همزبانشان را با خود برده و زالووار مکیدتِشان؛ آنان که گُلِه به گُلِه از پیکرهی زبانِ خویش جویبارها برگرفته و بهجانبِ آن زبانِ بالادست روان ساخته و خرمنِ دیگران را پرداختهاند.
شکّی نیست که زبان اصیلترین شناسنامه و بارزترین جلوهی ملّتبودن است. در این راستا، زبان در تقابل با آیتمهایی چون پوشش – که بسیار برجستهتر نمایانده شده – واجدِ جایگاهی است که هیچ سَنجهای را یارای برابریاش نیست؛ چرا که زبان، نمودی صرفاً دیداری یا گُذاردهای نیست که با توقیعِ پادشاهی باژگونه شود – از آن دست فرمانها که آبشخورِ کشفِحجاب بود – بلکه سازهای است بودناش را مدیونِ گُزارههایی که از واژگانِ خویشتن سیراب گشته است، واژگانی که در بحبوحهی هجمهی مکرّرِ اغیار بر جغرافیا و فرهنگ و پوشش، تنها میراثِ گذشتگان و ثروتی است که از محظوراتِ متمادیِ قرون جان بهدر برده است.
سَدهی کنونی که بر ملّتها گذشت، طالعِ بودن را بر آنان ارزانی داشت. در این میان جمعی را بختِ نامیمون همراه شد و بر گِرهکورههایشان افزود. با گذشتِ زمان، جانمایهی زبان نزد این ملّتهای مَغدور به شماره افتاد، خاصّه در آن قلمروها که به بودنِشان وقعی نهاده نشد.
سدهی آتی نیز که به پیشباز میآید، در این رابطه نه تنها تلإلویی با خود ندارد، که با پا گرفتنِ دیوانهوارِ بازارِ الکترونیک و پرورشِ سطحینگرانهی نسلِ خود، خواسته یا ناخواسته در پایمالیِ این میراثِ قرون و این شناسنامهی به نفسافتاده مُجدّ خواهد بود.
با نگرش از این منظر است که بیش از پیش حرمانِ ملّتها معلوم و پایگاهِ چنین مکتوبات و مؤلفانی نمایان میگردد.
مؤلّفِ این فرهنگ – صلاح پایانیانی – از آن معدود مجاهدانی است که بیقشون و ملزومات به آوردگاه زده و یکتنه شکافی در تاریکنای غربتِ زبان در سرزمینِ خویش گشوده و برکتِ بودنِ واپسین رگههای روشنا را از نیستی رهانیده است.
بیشک پرداختن به ساختارِ فرهنگِ مذکور خود مجالی وسیعتر و دانشی درخور میطلبد، این یادداشت که اشارهای بیش نیست امید است بانیِ جرقهای باشد در جهتِ شناساندنِ جامعِ این فرهنگ از جانبِ آشنایانِ به فنّ بدانگونه که آیینهی تصویرنمای این کارِ سترگ به همسایگان باشد؛ بوَد که اندی از مهِ چَکاداندودِ ستیغِ رفیعِ زبانِ کُردی در نظرِ ایشان زدوده شود.
هر نوع بازنشر این متن با ذکر منبع «سایت خانه کتاب کردی” مجاز است.