خانه / اخبار و رویدادها / ساعت‌های شنی بە وقت بیابان؛ تاملاتی پیرامون ترجمەی کوردی بە فارسی در ایران

ساعت‌های شنی بە وقت بیابان؛ تاملاتی پیرامون ترجمەی کوردی بە فارسی در ایران

ساعت‌های شنی بە وقت بیابان؛ تاملاتی پیرامون ترجمەی کوردی بە فارسی در ایران

محمد موفقی / شاعر و منتقد

یک : ترجمە در سادەترین تعریف ممکن برگردان یک متن نوشتاری یا گفتاری از زبانی بە زبان دیگر را گویند ، بە گونەای کە در چارچوب این تعریف ، زبانی کە متن یا گفتار بە آن نوشتە یا تولید شدە را زبان اصلی یا زبان مبداء و زبانی را کە متن یا گفتار مزبور بە آن ترجمە می شود را زبان مقصد یا هدف می نامند. ترجمە فارغ از این کە از چە زبانی و بە چە زبانی صورت پذیرد ، پیش از هر چیز باید برای جامعەی هدف یا گروه مخاطبین در زبان مقصد قابل فهم بودە و مخاطب بتواند با آن ارتباطی عمیق و همە جانبە برقرار نماید. بە طوری کە مترجم کارکشتە و حرفەای بە ویژە در ترجمەی متون ادبی باید تمام سعی و تلاش خود را مبذول بە انتقال بافت معنایی ، ویژگی های سبک شناختی و تکنیک های شخصی نویسندە نماید. تا هم از رهگذر این تلاش ظرفیت های پنهان و قابلیت های درونی زبان مقصد را ارتقا ببخشد و گامی هر چند کوچک در راستای غنای آن زبان بردارد و هم ادای دینی بە فضای ذهنی و زبانی نویسندە باشد و هم چنین نشان دادن قدرت و برجستە نمودن پتانسیل و توانش خلاقەی زبان مبداء.

دو : ناگفتە پیداست کە ترجمە از بدو پیدایش تا بە اکنون ، بە مثابە ضرورتی تاریخی و اجتناب ناپذیر مطرح بودە است. در واقع ترجمە پلی بودە است میان فرهنگ ها و بستری بودە است جهت تبادل افکار و میراث معنوی بشر. ما بە میانجی ترجمە با فرهنگ ، هنر ، ادبیات و آثار مکتوب سایر ملت ها آشنا شدە و بدین گونە از آخرین پیشرفت ها و دستاوردهای نوع بشر بر روی این سیارە آگاە می شویم. در حقیقت بخش عظیم و قابل توجهی از پیشرفت و رشد بی وقفەی دانش ، فناوری ، فرهنگ ، هنر ، ادبیات و…مدیون نهضت یا گفتمان ترجمە و تلاش خستگی ناپذیر مترجمان متعهدی بودە است کە در مسیر اعتلای ساحت اخلاقی ، حیات فکری و زائقەی زیبایی شناختی انسان ها قدم نهادەاند. بنابر این آشنایی هر کدام از ما با آثار شاخص و شاهکارهای هنری و ادبی جهان تنها از رهگذر ترجمە و نشر این آثار میسر بودە است. بدون شک ملت ها بە همان نسبتی کە برای امر ترجمە ارزش و اهمیت قائل شدە بە همان میزان هم از روند رو بە رشد و درجەی قابل قبولی از پیشرفت در حوزەهای گوناگون برخوردارند. و از دیگر سو نیز فقر فرهنگی و عدم امکان تولید آثار خلاقە در مقیاس ادبیات جهانی ، رابطەی مستقیمی با فقر ترجمە یا غیاب مترجمین توانا و دوران سازی دارد. بنا بر این باید گفت کە این گفتمان ترجمە است کە امکان گفتگوی بینا فرهنگی و بە تبع آن قرابت ، نزدیکی و همزیستی فرهنگ ها و بارهای گوناگون را فراهم می کند.

چرا کە خاستگاە و ریشەی اغلب کژفهمی ها و سوء برداشت های فرهنگی عدم شناخت و ناشی از نبود آگاهی کافی در باب دیگری بودە است . ترجمە بە فضایی دامن می زند کە ضریب احتمالی تنش ها و برخوردهای فرهنگی را تا حد ممکن کاهش دادە و امکان ایجاد ارتباطی خلاق و تعاملی دو سویە را میان طرفین این معادلە فراهم می سازد. پس در یک حکم کلی می توان گفت کە یکی از ارکان و بنیان های مفاهمە ، همزیستی و گفتمان صلح و دوستی میان ملت های جهان ، نهاد ترجمە بودە و بدین گونە بە عنوان نمونە ، ما با خواندن آثار نام آورانی چون چخوف ، داستایوسکی ، تولستوی ، پوشکین ، مایاکوفسکی و … از رهگذر ترجمەی این آثار ، از تاریخ ، زبان ، فرهنگ ، معماری ، موسیقی و آداب و رسوم و سنت های ملت روس شناختی عمیق پیدا کردە و بدین گونە بە میانجی کسب همین شناخت ، اشتراکات قومی و فرهنگی خود را با آنان دریافتە و احساس خویشاوندی و نزدیکی کردە و زمینە را جهت تعامل با این فرهنگ غنی فراهم می کنیم .

سه : اما آنچە موضوع اصلی این یادداشت بودە ، در واقع نگاهی است بە فراز و فرود ترجمەی کوردی بە فارسی در ایران. هر چند تاریخ دقیقی را نمی توان بە عنوان سرآغازی بر ترجمەی متون کوردی بە فارسی در ایران مشخص نمود ، اما طبق شواهد و قراین موجود آنچە پیداست قبل از انقلاب ، جز تلاش هایی جستە و گریختە و پراکندە در راستای ترجمەی متون فولکلوریک و ادبیات عامە ، از جانب نسل اول روشنفکران کورد ، اثر حائز اهمیت و قابل توجهی از ادبیات جدی کورد ، بە زبان فارسی ترجمە نشدە است . البتە نبود زمینەی مساعد و جو خفقان و اختناق فرهنگی در دورەی پهلوی دوم و هژمونی نگاە امنیتی بە مقولەی فرهنگ در عدم شکل گیری گفتمان ترجمە بی تاثیر نبودە و هم چنین ادبیات کوردی هم از دیگر سو در آن بحبوحەی تاریخی ، هنوز نتوانستە بود آثار شاخص و قابل عرضەای تولید نماید کە امکان رقابت با حجم عظیم آثار ترجمە شدە در ایران را داشتە باشد. بە علاوە در آن برهەی حساس تاریخی مێزان مترجمین توانا و کارکشتەای کە بە هر دو زبان کوردی و فارسی مسلط باشند ، از تعداد انگشت های دست تجاوز نمی کرد و از دیگر سو مخاطب غیر کورد زبان هم رغبتی بە خواندن آثار ادبیات کورد نداشت. طبیعی است در آن دورە ، موج عظیمی از شاهکارهای ادبیات جهان از ادبیات روس گرفتە تا ادبیات فرانسە ، آنگلوساکسون ، امریکای لاتین و حوزەی کارائیب و اسپانیولی زبان ، ادبیات عرب ، ترک و…..در دست ترجمە و انتشار بود و در این میان ، ادبیات نحیف و کم رمق کوردی محلی از اعراب نداشت.

بنابر این در آن شرایط کە می توان عنوان عصر طلایی ترجمە را بر آن اطلاق نمود ، مترجمان نامور و صاحب سبکی چون زندە یاد محمد قاضی و ابراهیم یونسی هم کە هر دو کورد زبان بودند ، اغلب از ادبیات انگلیسی زبان و فرانسە ترجمە می کردند. آری برایند این شرایط تاریخی و علل دیگری کە مجال بیان و واکاوی شان در این مقال نمی گنجد ، دست بە دست هم دادە تا ما نتوانیم قبل از انقلاب شاهد ترجمەی آثاری از ادبیات کورد بە زبان فارسی باشیم.

چهار : آن چە پیداست بعد از انقلاب و بە ویژە در دەهەی هفتاد با ظهور و پیدایش مجلات ، نشریات و جراید فرهنگی کم کم ما شاهد شکل گیری موجی از ترجمەی آثار ادبیات کورد بە ویژە در حوزەی شعر بە زبان فارسی هستیم ، در این راستا چهرەهایی چون ناصر سینا ، بەروژ ئاکرەیی ، زندەیاد معروف آقایی و …. در این زمینە پیشگام بودە و دست بە ترجمەی آثاری شاخص و فاخر بە ویژە در حوزەی شعر معاصر کوردی زدە و تلاش های قابل ستایش چهرەهای مطرحی چون زندەیاد احمد شاملو ، علی اشرف درویشیان و سید علی صالحی در معرفی و شناخت شعر کوردی بی تاثیر نبود و توانست زمینەی مساعدی را در راستای شکستن تابوها و طلسم های فرهنگی هموار نماید. بە طوری کە این غول زیبا و شرمگین بعد از سالیان متمادی از درون بطری بیرون آمد و مسیر رشد و راه بالندگی پیش گرفت. حصارها یکی پس از دیگری از میان رفت و مخاطب غیر کورد زبان با نام هایی چون شیرکو بیکس ، عبداللە پشیو ، رفیق صابر ، لطیف هلمت و…. آشنا گشت و خوانندەی ایرانی متوجە شد کە در همین حوالی و در همسایگی خودش ، آن سوی مرزها ، ادبیاتی بە منصەی ظهور رسیدە است کە گویی بر رنج ها و زخم ها و رویاهای او هم شهادت می دهد. ادبیاتی از جنس تبعیض و تبعید و آوارگی ، از جنس بی وطنی ، کشتار گروهی و گورهای دستە جمعی. ادبیاتی کە موضوع محوری اش همانا رنج ها ، دردها و آلام انسانی بودە است در راستای حق برخورداری از فردایی بهتر و حیاتی انسانی تر. هر چند در آغاز راه اقبال ترجمە ، نصیب شعر معاصر کوردی شدە بود و کسانی چون کامبیز کریمی ، فریدون ارشدی ، محمد رئوف مرادی ، عزیز ناصری ، مریوان حلبچەای ، فریاد شیری، رضا کریم مجاور و عباس محمودی و…. شعرهای درخشانی از شعر کورد را ترجمە و روانەی بازار نشر نمودند. بە گونەای کە در محافل و نشست های ادبی دیگر نام هایی چون شیرکو بیکس ، رفیق صابر ، عبداللە گوران ، کژال احمد و مهاباد قرە داغی و …. برای مخاطب شعر در ایران ، نام های آشنایی بودند.

هر چند در این میان ستارەی اقبال شاعر بلند آوازەای چون بیکس از همە خوشتر درخشید و بە عنوان مطرح ترین چهرە در عرصەی شعر کورد از جایگاهی رفیع و شهرتی جهانی برخوردار گشت و بیشتر اهالی ادبیات و شعر دوستان در ایران ، شعر کوردی را با نام بیکس می شناسند و او را امپراتور بی بدیل شعر می دانند.

پنج : رفتە رفتە و همگام با تند باد حوادث و گذر ایام ، با ایجاد نوعی اشباع شدگی در حوزەی شعر از سویی و تغییر در سمت و سوی زائقەی مخاطب از دیگر سو ، این بار همای سعادت بر شانەهای ادبیات داستانی نشست و ترجمەی شعر تا حدودی بە حاشیە رفتە و بەافول گرایید. این بار نوبت رمان و داستان کوردی بود کە بتواند نظر مساعد مترجمین ، مخاطبین ، منتقدین و سایر اهالی ادبیات را جلب نماید. این اتفاق با ترجمەی رمان درخشان و تحسین شدەی ” آخرین انار دنیا” اثر بختیار علی ، توسط آرش سنجابی کلید خورد و این خود فتح بابی جهت پرداختین سایر مترجمین بە آثار فاخر ادبیات کوردی در حوزەی رمان و داستان کوتاە. هر چند سنجابی بە ترجمەی همین اثر بسندە نمود و ترجمەاش خالی از ضعف و ایراد نبود و همین ضعف های بنیادین در ترجمەی این اثر ، مریوان حلبچەای را بر آن داشت تا دست بە ترجمەی دوبارەی این رمان بزند و بتواند ترجمەای زیباتر و قابل قبول تراز این اثر ماندگار عرضە نماید. این بار ترجمەی ادبیات داستانی کورد توانست بیش از پیش قدرتمندتر ظاهر شدە و نظر بسیاری از منتقدین ادبی را بە خود جلب نماید. هر چند در آغاز مخاطب فارس زبان بە میانجی ترجمەی آثاری از بختیار علی و شیرزاد حسن و فرهاد پیربال با ادبیات داستانی کورد مواجە گشت و بە ویژە این حوزە تقریبا در انحصار رمان ها و آثار نظری و تئوریک بختیار علی بود ، اما خوش بختانە این طلسم هم با جسارت مثال زدنی و نگاه تکثر گرای مترجمینی چون مریوان حلبچەای و رضا کریم مجاور شکستە شد و کارهای نویسندگان مطرح دیگری چون عطا محمد ، جبار جمال غریب ، هیوا قادر و….ترجمە و انتشار یافت . کە در این میان نشرهای معتبر و دانە درشتی چون چشمە ، ثالث ، مرکز ، افراز و ….اهتمام ویژەای بە نشر آثار ترجمە شدە از ادبیات داستانی کورد می دهند و در این میان ، ترجمەهای مترجم کهنەکاری چون مریوان حلبچەای کە در این وادی حضوری فعال و پررنگ داشتە و از سالیان دور دست بە ترجمەی آثار فاخری از ادبیات کوردی زدە است و هم چنین شعر و داستان و نمایشنامەهای بسیاری را نیز بە زبان کوردی ترجمە و در اقلیم کوردستان چاپ کردە است. بە گونەای کە ترجمەهای حلبچەای بە چاپ های متعددی رسیدە است.

باری ، ادبیات کوردی بە ویژە در حوزەی رمان و ادبیات داستانی ، بە آرامی جای خود را در کنار آثار شاحص ادبیات سایر ملت ها در گسترەی فرهنگی ایران باز می کند و از آن پوستەی شرمگنانە و پیلەی انزوای تاریخی اش بیرون آمدە و همین امر خود بسیاری از منتقدین و صاحب نظران این حوزە را بر آن داشتە تا بە میراث فرهنگی ، زبانی و ادبی ما اعتراف کنند. و همین امر فی النفسە باور ما را بە توانمندیمان ، بە افق های روشن در آیندە و یافتەها و داشتەهایمان در حوزەی تولید آثار فاخر ادبی دوچندان نمودە و جای بسی خرسندی و مایەی غرور و مباهات است.

شش : البتە در کنار این دستاورد بزرگ در حوزەی ترجمە ، بدون شک ضعف ها و کاستی های بی شماری هم بە چشم می خورد کە نباید از آنها غافل شد و چشم بر بعضی واقعیت های تلخ و ملال آور بست. کە حال می خواهم بعضی از این آسیب ها را بە تیغ بی دریغ نقد سپردە و زیر زرەبین بگذارم. هر چند ناگفتە پیداست ، بی تفاوت بودن در قبال این ضعف ها بدون شک ادامەی این مسیر غرورآفرین و در عین حال پر فراز و نشیب را با چالش ها و دشوارهای بسیاری مواجە می سازد. واقعیت آن است کە از دو منظر و زاویەی دید کاملا متفاوت می توان بە این موضوع نگریست و آسیب های مختلف این حوزە را با نگاهی نقادانە برشمرد و واکاوی نمود : یک رویکرد ناظر بە بعد فنی ، محتوایی و ساختاری ترجمە است و رهیافت دیگر معطوف بە تحلیل سخت افزاری مسئلە است کە موارد بیرون از خود گفتمان ترجمە را مورد تامل و مداقە قرار میدهد و از قرار معلوم هم در این یاداشت کوتاه امکان پرداختن بە سویەهای فنی ، محتوایی و ساختاری حجم قابل توجە از آثار ترجمە شدە در ایران وجود ندارد و خود مجالی دیگر و قلمی دیگر می طلبد کە اگر عمری باقی بود در نوشتاری دیگر بدان خواهم پرداخت. اما آنچە اینجا مطمح نظر بودە در حقیقت آسیب شناسی همان جنبەهای سخت افزاری مسئلە است کە سعی خواهم کرد در بخش پایانی این یادداشت ، فراخور بضاعت فکری و تجربەی شخصی ام در این عرصە بدان بپردازم ، شاید این یادداشت سرآغازی باشد جهت شکل گیری و برآمدن گفتمان انتقادی ما در حوزەی ترجمە و هم چنین کمکی باشد بە ارتقای نهضت ترجمە و بهبود کیفی آثاری کە روانەی بازار نشر می شوند. چرا کە اگر بخواهیم جایگاهی را کە با مرارت ، مشقت و خون دل مترجمان خستگی ناپذیری حفظ کنیم ، بدون شک باید بتوانیم نگاە کیفی مان بە ترجمە را توسعە دادە و با اهتمام بە ترجمەی درخشان آثار شاخص ، و پرهیز از ترجمەی ضعیف نگذاریم کە مخاطب غیر کورد زبان از ادبیات ما رویگردان شود.

هفت : شوربختانە در کنار موارد مثبت و نقاط قوتی کە در بخش های پیشین این یادداشت بە آنها اشارە نمودم ، ضعف ها و کاستی های بارزی هم بە چشم می خورد : از آن جملە می توان مواردی از این دست را برشمرد : اخیرا انحصار ترجمەی آثاری از نویسندگان کورد ، توسط مترجمینی خاص کم کم دارد بە یک سنت نامالوف و کم سابقەای تبدیل می شود ، کە این خود جای نگرانی است و عملا امکان ترجمەای احتمالن بهتر را از همان اثر در آیندە از مترجمان دیگر صلب نمودە و آنان را با دشواری هایی نظیر پیگرد حقوقی مواجە می سازد. چالش دوم بازگشت بیشتر آثار چاپ شدە بە چرخەی مصرف و مخاطبین ساکن در مناطق کورد نشین است بە نحوی کە با توجە بە افت تیراژ معیار بە ویژە در کتاب هایی با موضوع ادبیات ، همین تیراژ اندک هم در سطح کتاب فروشی های مناطق کورد نشین توزیع می گردد کە این خود دو آفت اساسی و آسیب جبران ناپذیری بە همراە دارد یکی این کە آثار ترجمە و چاپ شدە آن چنان کە بایستە و شایسته است بە دست مخاطب فارسی زبان نمی رسد ، حال آن کە رسالت مترجم و وظیفەی ترجمە ، در بدایت امر هم معرفی ادبیات کوردی بە مخاطب غیر کورد زبان بودە نە این کە در یک سیکل باطل دوبارە همان آثار را بە خورد مخاطب کورد زبان بدهد . و همین موضوع خود برسازندەی چالش دیگری است و آن هم این کە موجب می شود مخاطب کورد زبان همین آثار ترجمە شدە را نە بە زبان اصلی و مادراش بلکە بە میانجی ترجمە و بە زبان دیگری بخواند. و این هم بە نوبەی خود میزان حمایت از آثار تولید شدە بە خود زبان کوردی را کاهش دادە و موجب افت هرچە بیشتر کتاب های کوردی شدە و همین مسئلە هم بە خودی خود موجب دلسردی و سرخوردگی شاعر و نویسندەی کورد زبان می شود. البتە این حکم شامل کارهایی کە توسط ناشران معتبر در مرکز چاپ و منتشر می شوند ، نخواهد شد ؛ چرا کە این نشرها با مراکز پخش حرفەای طرف قراداد بودە و کارهای شان را وارد چرخەی پخش سراسری کردە و بە اقصا نقاط ایران می رسانند. بنابراین روی سخن من با مترجمینی است کە کارهایشان را جهت چاپ و انتشار بە ناشرین کمتر شناختە شدەای می سپارند و آنان نیز با یک انگیزەی کاملا سودجویانە و منفعت طلبانە فقط و فقط بە فکر وصول مبالغی گزاف تحت عنوان هزینەی چاپ و اخذ مجوز و…..از مترجم بودە و مطلقا دغدغەی این را نداشتە و ندارند کە این کارها بە چە سرنوشتی دچار می شوند. بنا بر این رفتار سوداگرانەی ناشرین خردە پا و دست چندم ، مانع از قرار گرفتن آثار ترجمە شدە در چرخەای با گسترەی جغرافیای ایران می شود.

و این سیکل معیوب و مناسبات بیمارگونە ضربەای مهلک بر پیکر گفتمان ترجمە وارد ساختە و پیامدهای ناگوار و پس لرزەهای شومش تا سالیان سال ادامە خواهد داشت. بنا بر این جا دارد کە مترجمین زحمتکش ما در این روزگار وانفسا جهت برون رفت از این بحران ، راهبرد بهتر و معقول تری در پیش گرفتە و حتی الامکان از سپردن آثار خود بە دست دلالان فرهنگی و ناشران بی نام و نشان خودداری نمودە و با نشرهایی کار کنند کە گسترەی توزیعشان جغرافیایی است بە وسعت ایران. چالش دیگری کە جا دارد اینجا بدان بپردازم ، چالش غیاب یا کمبود آثار ترجمە در حوزەی نظری و نقد ادبی است ، هر چند تلاش هایی اگر چە اندک از جانب سردار محمدی در ترجمەی آثار فکری و نظری بختیاری علی صورت گرفتە و جای تقدیر دارد ، ولی این کارها متاسفانە خیلی کمرنگ بودە و باید در کنار ترجمەی متون ادبی از جملە شعر و رمان ، بایید اهتمام و توجه ویژەای هم بە ترجمەی آثار نظری معطوف گردد و آثار روشنفکران مطرحی چون مریوان وریا قانع ، آزاد محمد ، آراس فتاح ، ریبین احمد هردی ، فاروق رفیق ، برزان فرج ، ریبوار سویلی ، آسو جبار و چهرەهای مطرح و نام آشنای دیگری ترجمە شود ، چون جای خالی این آثار بە شدت احساس می شود. ما در کنار حجم عظیمی از شعرها و رمان هایی کە اقدام بە ترجمەی آنها می کنیم ، باید بتوانیم شرح ها ، تحلیل ها و یادداشت های انتقادی کە در باب همین آثار بە زبان کوردی نوشتە می شوند را هم ترجمە کردە و بدین گونە در شکل گیری فهمی درست از آثار ترجمە شدە در فضای ذهنی مخاطب فارسی زبان سهیم باشیم ، چرا کە با این کار هم بە مخاطبین خوانش این آثار و متعاقب آن شناخت عمیق و هر چە بهتر این متون کمک کردەایم ، هم مخاطب را با فضای نقد ادبی کوردی آشنا نمودە و نمونەهایی از متون انتقادی خود را بە آنان عرضە نمودەایم. در پایان باید بگویم کە علیرغم چالش ها و دست اندازهایی کە در این مسیر پر افت و خیز بە چشم می خورد ، من شخصا بە آیندەی ترجمە با دیدی خوشبینانە می نگرم و بدون شک با غلبە بر موانع بازدارندە و بعضی تنگ نظری ها و کوتە اندیشی ها ، میتوان جایگاە قابل قبول و پایگاە قابل احترامی برای ادبیات معاصر کورد ، میان مخاطبین فارسی زبان در ایران پیش بینی کرد. و این تلاش بی وقفە و خستگی ناپذیر و تشریک مساعی همەی دست اندرکاران این عرصەی طاقت فرسا را می طلبد . باید با عشق نوشت و با عشق بە گفتەی بکت بە ادامە دادن ، ادامە داد ، چرا کە :

گفتن نا گفتنی ها مشکل است

نیست این کار زبان ، کار دل است.

 برای دانلود نسخه کامل PDF معرفی کتاب بە کانال “خانهٔ کتاب كُردی” بپیوندید:

 https://t.me/kurdishbookhouse

 هر نوع بازنشر این متن با ذکر منبع «سایت خانه کتاب کردی” مجاز است.

درباره‌ی خانه کتاب کُردی

همچنین ببینید

سێ وتار دەربارەی ئەدەبیاتی كوردی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *