جلسه نقد و بررسی رمان عفعف اثر محمد مکری با ترجمه نینا کریمی برگزار شد
جلسه نقد و بررسی رمان عفعف اثر محمد مکری با ترجمه نینا کریمی روز ۱۹ خرداد ماه ۱۴۰۱ در کافه کتاب وشه سنندج برگزار شد.
در این نشست که با حضور اهالی فرهنگ و ادب برگزار شده بود ابتدا اثمر ابراهیمی مدیر کافه کتاب وشه به معرفی کتاب و مترجم پرداخت و گفت که این کتاب اولین اثر مترجم است که در سال ۱۴۰۰ توسط انتشارات افراز به چاپ رسیده است. وی ضمن تشکر از حضار افزود: جای خوشحالی است که آخرین برنامه فرهنگی کافه کتاب وشه با حضور اصحاب قلم، هنرمندان و اهالی فرهنگ به مناسبت بررسی یکی از مهمترین آثار داستانی به زبان کردی برگزار میشود.
سپس کاوان محمد پور به اظهار نظر در مورد کتاب عفعف پرداخت و گفت:
“من اینجا و در رابطه با رمان عفعف بیشتر میخواهم در باب جایگاه و ارزش تاریخی- ادبی این اثر در ادبیات داستانی کردی، بخصوص داستان کردستان باشور (جنوب) صحبت کنم. من این رمان را دنبالهی سنت دیرینهی خودانتقادی در تاریخ ادبیات کردستان میدانم. در واقع از همان سالهای شروع داستاننویسی در کردستان عراق، در داستان بلند (له خهوما.۱۹۲۵) -در خوابم- از جمیل سائب به شکلی این خودانتقادی که در رمان عفعف وجود دارد را شاهدیم. جمیل سائب که از نسل اول داستان نویسان اقلیم کردستان به شمار میآید در این اثر فضایی از حکومت شیخ محمود حفید را روایت میکند که به شدت سیاه و نابرابر است. او با ترسیم خطوط انسدادی و نشانه گرفتن شیوهی خاصی از حکومتداری آن دوران، انتقادات ظریفی را در اثرش مطرح میکند که در نوع خود یگانه است.
محمد مکری نیز بعد از سالها بر اساس همین سنت انتقادی رماناش را مینویسد. مکری را میتوان از نسل دوم داستاننویسان اقلیم کردستان بحساب آورد. ما در نسل دوم شاهد به وجود آمدن عدهی کثیری از داستاننویسان کرد هستیم که به شکلهای متعدد آثارشان را عرضه میکنند. در آن دوران -یعنی از ۱۹۷۰ به بعد- وجود دستگاههای چاپ بین پشمرگها، قدرتگیری احزاب سیاسی کرد، تعدد جبهههای مبارزاتی با رژیم بعث و نیز آشنایی بیشتر نویسندگان با سنن نوشتار جهانی، فضای مناسبی را برای عرضهی نظرات گوناگون فراهم آورده بود. در همین دوران دو شیوه نوشتن، یا بهتر است بگویم دو شیوهی چاپ و انتشار داستان بین کردها رواج داشت. یکی در میان پیشمرگهایی که در کوهستانهای کردستان با رژیم بعث مبارزه میکردند و دیگری نویسندههایی که در شهر ساکن بودند، این رابطهی دو طرفه را میتوان ادبیات کوهستان و ادبیات شهر نامگذاری کرد. البته این نامگذاری یک نامگذاری سبکشناسانه نیست و همانطور که عرض کردم اشارهای به مکان چاپ آثار است.
در سالهای دههی هشتاد میلادی اگر چه هنوز سایهی خفقان سیاسی وجود دارد، اما از طرفی استحکام مبارزاتی کردها و فراهم کردن امکانات چاپ در کوهستان برای چریکهای مبارز، فرصتی را نیز برای داستان نویسان کرد فراهم میکند تا بخشی از رمانهای خود را در میان کوههای صعبالعبور منتشر کنند. نشر این قبیل داستانها در آن فضا، تا حدودی تفاوتی محتوایی را بین دو طیف نویسندگان شهری و مبارزان کوهستان نشین بوجود آورد. رمانهایی که در کوهستان نوشته و منتشر شدهاند انتقاد سیاسی مستقیم و آشکارتری به نسبت قدرت حاکم و حتی حزبهای رقیب داشتند. در همین اوضاع است که محمد مکری رمان عفعف را مینویسد. رمانی که جزو ادبیات کوهستان بشمار میآید و درمیان پرشورترین مبارزان کرد دست به انتقاد از شیوهی رفتار سیاسی سران احزاب کرد میزند. در واقع در حساسترین وضعیت سیاسی کردستان سیستم حزبی و شیوهی خاصی از رفتار سیاسی را به چالش میکشد. به همین دلیل هم میتوان مکری را از نویسندگان پر دل و جرات آن روزگار به شمار آورد. چراکه در دل خود وضعیت -آنهم وضعیت به شدت ملتهب- دست به اعتراض و انتقاد سیاسی زدن کار هر کسی نیست. بسیاری از نویسندهها در این اوضاع خودسانسوری میکنند و حالا اگر خیلی هم شاهکار کنند در پوشش استعارههای ادبی و نشانههای انتزاعی انتقادهای مختصری را مطرح میکنند. اما مکری اینگونه نیست. وی بدون خودسانسوری و پنهان کاری مستقیم و صریح حرفاش را میزند. در واقع نقدی را مطرح میکند که در آن دوران خیلی از مردم کردستان به احزاب داشتند، اما از روی تعصب یا هرچیزی دیگر توان طرح آن را نداشتند. این درحالی ست که مکری خودش هم جز پیشمرگهای کرد بود و کسی نبود که از دور اوضاع را نظاره کند.
چاپ رمان مکری برای مدتی فضای نقد ادبی و بهخصوص نقد سیاسی آن دوره را متهلب کرد، بطوریکه حتی رمانی در جواب آن به قلم (محمد مولود مَم) به نام (کاروان و سهگوهر) -کاروان و عفعف- نیز نوشته شد. محمد مولود مم، رمان مکری را بازنویسی میکند و تم انتقاداش را کمرنگ و خفیف میکند. رمان مولود مم، که با همان فضا و کاراکتر و حتی زاویه دید رمان عفعف نوشته شده، نشانههای ایدئولوژیک بیشتری در خود دارد. اگر راوی مکری قضاوتی نمیکند و شخیصت را در میان انبوهی از ناملایمات سیاسی تنها و یکه روایت میکند، رمان محمد مولود با اتکا به خودگوییهای راوی عرصه را برای تفسیرهای ایدئولوژیک باز میگذارد تا فضای انتقادی رمان عفعف را تا حدودی نرم کند. البته محمد مکری هرگز مبارزات سیاسی و تلاش برای احقاق حق ملت کرد را در رماناش به انتقاد نمیگیرد بلکه شیوه و راه و رسم احزاب سیاسی را نقد میکند و نشان میدهد ملتی که خود از سوی رژیم بعث در چنین منجلابی گرفتار شده است چرا باید احزابش که داعیه مبارزه با آن رژیم را دارند به چنین ورطهای از ناملایمتها و ندانمکاریهای سیاسی بیوفتند.
در آخر باید یادآوری کنم رمان عفعف از همان ابتدای چاپ تا به امروز جزو انتقادیترین رمانهای کردی محسوب میشود که خوشبختانه محتوا و هدف نویسنده در آن باعث نشده ارزش ادبی کار پایین بیاد. در واقع انتخاب زاویه دید، شیوههای کانونیسازی، شخصیتپردازی، چینش رخدادهای داستان و زمانبندی روایی چنان با سوژهی داستان یکی شده و منسجم است که میتوان آن را از بهترین نمونههای داستان با زاویه دید دوم شخص در تاریخ ادبیات کردستان برشمارد. خوشبختانه لحن روایت در ترجمهی فارسی آن نیز به خوبی رعایت شده. زبان مکری-بخصوص به موجب انتخاب زاویه دید دوم شخص- تا حدودی شاعرانه است. همین شاعرانگی نیز در ترجمهی فارسی به خوبی انتقال داده شده و میتوان گفت نینا کریمی توانسته است هسته و حس اصلی داستان را در ترجمهاش به بهترین شیوه منتقل کند.”
پس از محمدپور، محمد موفقی نیز با اشاره به اهمیت ترجمه و تشکر از نینا کریمی برای حساسیت و دقت در انتخاب متن و احساس مسئولیت برای ارائه یک ترجمه دقیق گفت:
“ارزشمندترین دارایی ملت کرد برای عرضه به جامعه جهانی، ثروت و سامان فرهنگیاش است. مشخص است که ما نه اقتصاد قدرتمندی داریم و نه از نظر تکنولوژی و تولید دانش و فناوری با دیگر ملل قابل مقایسه هستیم. پس اگر چیزی برای عرضه داشته باشیم در زمینه فرهنگ و خاصتا ادبیات خواهد بود و بهتر است روی این حوزه متمرکز شویم و به ترجمه آثار ادبیمان و معرفی آنها به سایر ملتها همت بگماریم.
خوشبختانه طی پانزده سال اخیر تعداد زیادی از آثار کردی به زبانهای دیگر از جمله فارسی ترجمه شدهاند. قطعا ترجمه خوب و قابل قبول از نظر اهل فن و مخاطب حرفهای صرفا برگردان یک متن از زبان مبدا به زبان مقصد نیست البته این یک شاخصهی مقدماتی برای ترجمه است که متن باید به طور کلی از زبان مبدا به مقصد برگردانده شود اما در واقع ترجمه موفق ترجمهای است که در آن مترجم توانسته باشد فضا، حس، سبک و لحن اثر را به طور همزمان به زبان مقصد انتقال داده باشد. نینا کریمی در ترجمه رمان عفعف توانسته است تا حد زیادی این چهار پارامتر را به زبان مقصد برگرداند و آنها را به خواننده منتقل کند.
در این میان لازم است به دو نکته اشاره کنم اول اینکه در جاهای بسیاری از متن شاهد زبانی شاعرانه و پرشور هستیم که باعث میشود متن تا حد زیادی به شعر نزدیک شود. در واقع اینجا با یک متن شاعرانه رو به رو هستیم و مضاف بر این مسئله دیگری که وجود دارد تاثیر زبان زنانه نینا کریمی بر متن است. که من آن را به عنوان یک نکته مثبت در نظر میگیرم.
در راستای صحبتهای آقای محمدپور هم لازم میدانم به دو نکته اشاره کنم یکی اینکه رمان عفعف اساسا جنبههای زشت و ترسناکی از مبارزات کردها را به ما نشان میدهد. پیشتر مبارزه به عنوان امری مقدس برای رسیدن به حقوق اولیهای که به درازای تاریخ توسط رژیمهای درندهای از جمله بعث و سایر حکومتهای فاشیستی از کردها سلب شده بود، ساحت ممنوعه و محافظت شدهای به شمار میرفت که کسی جرات نداشت با دید انتقادی با آن روبهرو شود یا چگونگیاش را مورد پرسش قرار دهد. اما استاد محمد مکری چنانکه اشاره شد با دیدگاهی خود انتقادی با این مسئله مواجه میشود و جنبهها و زوایایی از آن، که از دید بسیاری پنهان مانده بود را مورد اشاره قرار میدهد. این خود مقدمهای میشوددر راستای انتقال جسارت به نسلهای بعد و نوشتن رمان دیگری به نام سروان تحسین و چیزهای دیگر توسط فرهاد پیربال. پیربال هم در این کتاب دقیقا همین مبحث را مورد بررسی قرار میدهدو به انتقاد از دوگانگی و تناقض موجود در مبارزات کردستان میپردازد. لازم است تاکید کنم که در هیچ یک از این آثار ماهیت و کلیت مبارزات زیر سوال نمیرود و لزوم آن انکار نمیشود. برای مثال مکری در جایی از عفعف مینویسد “مفهوم زندگی برای مادرت انتخاب شیوهی مردن است”. میتوان گفت که این جمله جوهر زندگی تمامی کردها است. در نهایت من فکر میکنم که کلیت این اثر، آغازی بوده است بر ایجاد ذهنیت خودانتقادی در مخاطب و نویسنده تا ما جسارت آن را پیدا کنیم که از بسیاری از مفاهیم و حوادث و شخصیتها تقدسزدایی کنیم و دریابیم که هر چیز آرمان خواهانهای الزاما امری قدسی نیست”.
در ادامه جلسه نینا کریمی با اشاره به دلایلش برای انتخاب این رمان به تلاش صادقانه مکری برای به تصویر کشیدن انسان الکن از فاجعه اشاره کرد و گفت:
“یک داستان تنها زمانی میتواند خواننده را با خود همراه کند که در او خاطره یا احساس مشابه و پیشتر تجربه شدهای را برانگیخته باشد این جمله به تنهایی میتواند کلید حل معمای زبان فاجعه باشد. فاجعه اتفاقی است خرق عادت که تجربهی آن میتواند فرد را با تمام مفاهیمی که تا به امروز فرا گرفته است درگیر کند. انسانی که فاجعه را تجربه میکند، ابتدا امیدوارانه باور دارد که آموزههایش به کارش خواهند آمد؛ با تداوم موقعیت و افزایش فشار کم کم دچار استفسار میشود و درست پیش از فروریختن شک میکند. شک به هر آنچه فرا گرفته بود، هر قاعده و چهارچوبی که در قالب آن میزیسته است و در نهایت شک به ساحت انسانی خویش.
از آنجایی که تنها راه ارتباط آدمی با واقعیت، زبان است وقتی واقعیت با آموزههای زبانی همخوانی نداشته باشد جایگاه معنایی واژه نیز متزلزل خواهد شد. در این صورت مفاهیم میتوانند در قالب تصاویر، آواها، اشارات یا حالاتی متبادر شوند که هیچ کس دیگری جز خود فرد با آنها آشنا نیست.
بنابراین عفعف زبان فاجعه است. ساز و کاری است که نشان میدهد چرا یک نفر با همهی شعور و توانی که در
خود سراغ دارد با تمام تجربیات ریز و درشتش الکن شده و به آواها رو میآورد. کتاب را محمد مکری پس از سالها حضور مداوم در جبهههای آزادیبخش کردستان نوشته است. او با به تصویر کشیدن انسانی در آستانهی مرگ با آگاهی از نزدیکی وقوع آن، فاجعهای را به قهرمان قصه تحمیل میکند که تنها از طریق پارس کردن قادر به بیانش خواهد بود. میداند که ممکن است عفعفش به ترس یا جنون تعبیر شود اما از واژه تهی است. باز تعریف زبان و نشانه موجب شده است که از قالب انسانی خویش فراتر برود. او به دنبال راهی برای بیان تجربهاش همچون انسانهای بدوی به دیوارنگاری پناه میبرد؛ ابتدا برای نجات خود، سپس برای روایت کردن و در نهایت برای کمک به همنوعنی که قرار است پس از او این فضا را تجربه کند. سعی میکند مفهومی را منتقل کند که هیچ یک از ما آن را تجربه نکردهایم پس در نمییابیمش. با این حال تنها چیزی که قادر به انتقالش میشود همان عفعف است. عفعف گور نوشتهی مادر و فرزندی میشود که خود را در مرگشان دخیل میداند، جملهای از تروتسکی میشود که زمانی آن را باور داشته است و حتی وصیتنامهای میشود برای نسل بعد. دلیل انتخاب زاویه دید دوم شخص هم دقیقا همین مسئله است. راوی خود ماییم که او را دیدهایم و سعی میکنیم معنی هر بار عفعفش را دریابیم.
هرچند عفعف از نظر داستانی اثری خالی از اشکال نیست اما چنان صادقانه و تاثیر گذار است که در دورهی خود، مکری را با تهدید مرگ مواجه ساخته است. مکری با در نظر نگرفتن آنچه همواره به عنوان “موقعیت حساس کنونی” ترجمه میشود در لحظهی دریافتن نشانههای تازه، همه چیز را زیر سوال میبرد؛ خواست ملت بودن، ایدئولوژی، دلایل حمایت مردم از جنبشهای آزادیبخش، دشمن و در نهایت ساحت واژه را.
هرچند که او هرگز تبدیل به یکی از نویسندگان پر آوازه نشد اما به نظر من عفعفاش برای نویسندهای که قصد دارد صادقانه دنیا را روایت کند حکم شنل گوگول را دارد”.
پس از صحبتهای نینا کریمی سخنرانان به چند پرسش حضار پاسخ دادند و در نهایت جلسه با اجرای قطعهای موسیقی توسط سهند سارایی به پایان رسید.
هر نوع بازنشر این متن با ذکر منبع «سایت خانه کتاب کردی” مجاز است.