بختیار علی؛ از تجربههای همیشه کهنه، همیشه نو
رحمان ویسی
خاستگاه ادبیات معاصر کُردی را میتوان به دو گفتمان کهن بازگرداند: ادبیات شفاهی عامیانه و ادبیات آیینی گوران. تا آنجا که متون جمعآوری شدهی ادبیات شفاهی کُردی نشان میدهد، تمِ ِغالب این گفتمان روایت خاطرههای قومی کهن است که عمدتاً وقایع مثالین آن حول سه مفهوم بنیادین امر قدسی، عشق و تراژدی شکل میگیرد. از سوی دیگر، ادبیات گوران با مشخصههای سبکشناختی منحصر به فرد (وزن هجایی، لحن باستانی، مضامین، تصاویر و موتیفهای مشخص) مملو از انگارههای غنوسی از جمله خلقت، شهادت و عشق است.
از شاخصهای قومشناختی این دو گفتمان میتوان به این نکته اشاره کرد که در آن مرزی بین ادبیات نخبگانی و عامیانه وجود ندارد؛ به گونهای که بسیاری از استعارههای زبان روزمره، ضربالمثلها، پندها و اندرزهای عامیانه در زبان کردی ملهم از ادب گوران پدیدار شدند و از دیگر سو روایت عامیانه خود اصلیترین منبع الهام ادبیات نوشتاری بودند. این دو گفتمان حافظه تاریخی کردها را شکل میدادند. کردها تاریخِ قومی، شکستها و پیروزیها و ریشههای باستانی خود را در این گفتمانها مییافتند. بدیهی است که این تاریخِ شفاهی لزوماً با تاریخ مکتوبِ نوشتاری انطباق کامل ندارد؛ اما آنها تصویر اسطورهایی از هویت و ریشههای قومشناختی را در ذهنیت مخاطب خود ترسیم میکردند.
امر تراژیک در حماسههای عامیانه، یکی از اصلیترین بنمایههای این تاریخ شفاهی را برمیسازد. شاید یافتن علل روانشناختی این لذت بیکران از تراژدی، نیاز به واکاوی بسیار ژرف و عمیقی داشته باشد که در این مقال نمیگنجد؛ اما درهم آمیختگی هویت، عشق، تراژدی و تاریخ شفاهی در ادبیات آغازین کردی به روشنی بخشی از وقایع یک تاریخ پر فراز و نشیب را نشان میدهد.
پایان این تاریخ شفاهی اسطوره ای و مثالین همزمان میشود با شروع تاریخنگاری حرفهای کردی و همچنین نشو و نمای بیش از حد ادبیات هویت خواهانه. اما نقیضنمای این آغاز _ پایان در این بود که، آنکه مُرد (ادبیات آغازین مثالین) پیکرش را به ودیعت به آنی سپرد که قرار بود در جهانی نو تاریخ، ادبیات و انسانی نو را روایت کند. به همین دلیل بود که آغاز ادب هویتخواهانه، خود مبتنی بر یکی از همین روایتهای عامیانه ممکن شد.
“خانی” که او را آغازگر ادبیات هویتگرای کُردی میدانند با بازسرایی حماسهیِ تراژیک “مم و زین” گفتمان نوینی در ادب کردی ایجاد کرد که هنوز نیز ادامه دارد. این گفتمان که در پهنهی ادب در پی تجربه و آفرینش “خود” بود، پس از سالها و به تدریج به اوج رویاهای خود و یا به تعبیری دیگر به مرزهای پایانی خود نزدیک شد. از دل ادبیات هویتخواهانهی خانی ادبیاتی شکل گرفت که آرام آرام به گفتمان هویتخواهانهی ناسیونالیستی مبدل گشت. این جریان ادبی زین پس نه با مثلث تراژدی، عشق و امرقدسی بلکه با دوگانهی هویت سیاسی و زبان سره مشخص میشد.
واکنش به این حوالتِ تاریخی در دوره ما از دو سنخ کاملا متضاد بود. در یک سوی برخی از شاعران به سمت مضامین قدسی، اگزیستانس و نوعی تفردگرایی محض رفتند، و در سوی دیگر عدهای دل در گرو نوعی فرمالیسم وارداتی نهادند. گروه اول سر در جیب تجربههای فردی و احوالات شخصی فرو بردند، و گروه دوم شعر را اساساً با تجربههای انسانی و ریشههای تاریخی بیگانه دانسته، و تنها در پی آفرینشهای فرمالیستی و بازهای زبانی بودند.
نتیجه این امر افزایش شکاف میان ادبیات آوانگارد و جهانِ جمعی مخاطبان شد. دلزدگی مخاطب از این ادبیاتِ نوظهور عارضهی تهی شدن شعر از تجربههای جمعی انسانی و تاریخی بود. شعر یکباره در شب سیاه روح فردی و یا در بازیهای فرمالیستی و فخرنماییهای تکنیکی غرقه شده بود. شعر پدیده آمده که خود را متفاوت و تمهیداتش را بدیع و یکتا میدانست یک ایدئولوژی زیباشناختی را بنیاد نهاد که تفردِ زبانی در شعر، تکنیکزدگی و بی اعتنایی به تاریخ، تجربه و حافظه شفاهی را به ارزشهای فراتاریخی زیباشناختی بدل ساخت. اما لحظه کمیک این تحول در اینجا بود که این نگارش متفرعنانه و به ظاهر تکین خود تبدیل به کلیشهای ملالآور و مُدی تکراری گشت. در این زمینه و زمانه است که اهمیت بختیار علی مشخص میگردد، او مَفصلی تاریخی بود که توانست شعر مدرن کردی را از گفتمان زنگار گرفته هویت خواهانه و کلیشههای ملال آور فرمالیستی آزاد کند.
شعر بختیار علی رجعتی است به روایت تریلوژی پیشاتاریخی کردها: امر قدسی، عشق و تراژدی. اما این بازگشت بازگشتی سلفی و مقلدانه نبود؛ بلکه او چونان مولفی خلاق به این سنت دیرینه بازگشت. کاربرد تکنیکهای نو در شعر او تنها در پسزمینه این تجربه تاریخی قابل درک است. چندصدایی، ایماژهای گروتسک، در هم آمیختگی مضامین قدسی و اینجهانی و ساختارهای موازی روایی بیش از آنکه تقلیدی هیستریک از انگارههای پست مدرن باشد، بازگشتی مدرن و معاصر است به آن زبان کهن مثالین که هم آبشخور شعر کهن کردی بود و هم سرچشمه روایتهای داستانی و تراژیک بیت کردی. اگر ادبیات کردی را ادبیات اقلیت بدانیم، شاید بختیارعلی به تعبیری دلوزی ادبیات اقلیت در اقلیت باشد. او خلافِ آمد تمام کسانی شعر سرود که میخواستند متفاوت باشند اما امروز خود به کلیشهای مکرر و نخ نما بدل شدهاند.
بازگشت مفاهیم کلان و سنت کهن بوطیقایی ما در شعر بختیار علی از سنخ مفهوم امر غریبـ آشنای فروید است. او دوباره به همان مثلث طلایی ادبیات کهن کردی بازگشته است (امرقدسی، عشق و تراژدی)؛ اما این مفاهیم آشنا چونان بدیع، نو و مدرن روایت میشوند که برای مخاطب غریب مینمایند. غریبههایی که حس آشنایی غریبی را در مخاطب برمیانگیزانند. شاید همین امر تبیینگر رابطهی پارادوکسیکال مخاطب معاصر با شعر بختیار علی باشد.
هر کس گویی در این آینههای شکسته و معوج گذشتهی خود را میبیند؛ اما گذشتهای که اکنون در کسوتی غریب و با نقابی مدرن با ماست. گذشتهای که با تکه تکه شدنش صد چندان بر ازهم گسیختگی ضمیر مخدوش ما افزوده است. اما چه چیز جز شعر میتواند آن گذشته نزدیک حاضر در اکنون را برای ما از نو روایت کند؟
اما اجازه دهید در پایان نگاهی به ترجمهی حاضر داشته باشیم. یکی از معضلات ترجمهی ادبیات کوردی به فارسی شتابزدگی و تولید انبوه است. ادبیات کردی عمدتاً توسط مترجمانی منتقل میشود که ترجمه پیشه اصلی آنها نیست. عمدهی مترجمان نه تنها سلاست و روانی کافی در زبان فارسی ندارند، بلکه حتی با زبان ادب کردی نیز آشنایی چندانی ندارند. عمدهی این مترجمان از روی تفنن و گاه تفرعن دست به ترجمه زده، و بیشینهی آنها عادت به ویرایش و بازنویسی ندارند. از سوی دیگر ترجمه در این دیار تخصصی نیز نشده است. هستند مترجمانی که در کنار شعر، کتاب فلسفه و مدیریت را نیز ترجمه میکنند؛ اما خوشبختانه مترجم اثر حاضر از عمدهی این ایرادات مبری است. آراکو محمودی که خود دانش آموخته زبان و ادبیات فارسی است، سالهاست که با جهان ادبی بختیار علی انس و الفت خاصی دارد. ایشان به صورت تخصصی به ترجمهی بختیار علی مشغول بوده، و در این راه پیوسته به دنبال یافتن زبانی مناسب برای انتقال آن به زبان فارسی است. در کل میتوان گفت ترجمههای او، ترجمههای اندیشیده شده هستند. مترجمی که با بازنویسی و ویرایش بیگانه نیست، و پیوسته در جستجوی یافتن زبانی نو برای ایجاد پلی میان ادبیات کردی و فارسی است.
دانشگاه کردستان، اردیبهشت ماه ۱۳۹۵
هر نوع بازنشر این متن با ذکر منبع «خانه کتاب کُردی» مجاز است.