خانه / اخبار و رویدادها / تأملی بر رُمان «گورشهر» قادر هدایتی

تأملی بر رُمان «گورشهر» قادر هدایتی

بە دنبال حقیقت گمشدە؛ تأملی بر رُمان «گورشهر» قادر هدایتی

علی سهرابی

نوروز امسال به یمن تعطیلات کرونایی، توفیقی حاصل شد تا رُمان ارزشمند «گورشهر» جناب سید قادر هدایتی را با اشتیاق بخوانم. زیرا قبلا نیز رُمان جذاب «ضجّه‌ی گاو»ش را خواندە و بهرەها برده بودم. داستان‌هایی کە ما می‌خوانیم، معمولا سه نوع‌اند:

۱.داستان‌هایی که ما را با اندیشه‌ی نویسنده آشنا می کنند.

۲.آن‌هایی که ما را به اندیشه فرو می‌برند.

۳.داستان‌هایی که اگر به درستی خوانده شوند؛ اندیشیدن را از آن‌ها می ‌آموزیم.

تجربه‌ی خواندن دو رمان هدایتی در کمتر از ۴ماە، بی اغراق من را به اندیشیدن جدی و بازخوانی آرا و تعمق و مداقه‌ی بیشتر در آثار بزرگانی چون؛ سارتر، کافکا، گوته، فاکنر و… واداشت.

«گورشهر»نمونە یک رمان نو، معاصر و خوب است. چون ثبت تجربه‌ای صادقانه و درونی از برهه‌ی کنونی جامعە، ازمنظری بدیع است. که به روش سیال ذهن و از زاویه‌ی تک گفتاری درونی، به صورتی ذهنی، بازگو می‌شود. گفتم که «گورشهر» داستانی خوب است. چرا؟ چون بە قول گلشیری: “یک داستان خوب را نمی‌شود برای کسی تعریف کرد. چون یک کل بە شدت منسجم و متکی بر اجزایش است. هیچ جزئی از آن را هم نمی‌توان حذف کرد. حتی نمی‌توان خلاصه کرد یا پس از خواندن، شفاهی برای کسی نقل کرد. چون حس می کنیم خیلی از نکات آن را ناگفته گذاشته‌ایم، که در کل داستان تأثیر اساسی داشته است.”

به نظرم زمان آن رسیده که باید سید قادر هدایتی را بە جد خواند. همچنان که بختیار علی و شیرزاد حسن رامی‌خوانیم. زیرا قلمی روان، خلاق، جدی و البته مدرن از لحاظ فرم و محتوا، در عرصەی رمان کوردی، محسوب می‌شود.

 “آزاد” قهرمان رمان “گورشهر” فردی منزوی، دیالیزی، الکن و البته اهل مطالعه و موسیقی و فیلم است. دلمشغولی عمده اش “وجود” است.

وجودی که او به آن می‌اندیشد، وجود در ساحت متافیزیکی‌اش نیست. بلکه وجود درساحت این جهانی وجلوەگر در موقعیت‌های اجتماعی و روابط وی، با افراد دیگر جامعه است. دو چیز “آزاد” را می‌آزارد: یکی زبان الکن و جسم بیمار و دیالیزی‌اش، که حتی او را تا سطح یک بیمار ذهنی پارانویایی پیش می‌برد. و دیگر آن که پیرامون او را جماعتی “رجاله” با اندیشه‌های کلیشه‌ای، بیمار، ایدولوژیک و گاها خرافی و دچار روز مرەگی، فرا گرفته‌اند. برخورد با این دو وجه غالب و جزئیات مبتذلش، گونە‌ای بیزاری، ترس و دل آشوبه در “آزاد” پدید می‌آورد. و تنها وسیله‌ای که او را گهگاهی ازسخنان دمدە، تکراری و زجر آورمحیطش رها می‌کند و احساس بسط و خوشی به او می‌دهد، گذاشتن هندزفری برگوش‌ها و شنیدن موسیقی است. روی آوردن”آزاد” به موسیقی برای رهیدن ازچنبرە هستی مهمل و نامطبوعش درین لحظات، چیزی شبیه به شخصیت “آنتوان روکانتن”، قهرمان رمان تهوع، اثر ژان پل سارتر است. چون او دریافتە کە موسیقی ترس و بیزاری را در او می‌زداید.زیرا روان نژندی و زبان‌پریشی و رویارویی با شبح و سایه‌های ذهنیش، “آزاد” را بەفردی پارانویایی مبدل ساختە، که اطرافیانش را دشمن و بدخواه خود می‌داند.این روان پریشی او شباهتی زیاد به شخصیت “بنجی” راوی اصلی رمان خشم و هیاهوی فاکنر دارد. شبح و سایەای که همراه با قهرمان و راوی رمان “گورشهر” است، درادبیات جهان مسبوق بە سابقە است. ازجملە؛ سایەی جغدی کە تمام خاطرات راوی “بوف کور” صادق هدایت را می‌بلعد، یا شبح” فاوست” گوته، همچنین سایه و شبح‌های خیالی بنجی در”خشم و هیاهوی” فاکنر و… از ین نوع هستند.

البته تاثیرپذیری هدایتی ازین رمان‌ها غیرقابل انکار است. مثلا انتخاب روش سیال ذهن و زاویه‌ی تک‌گفتاری درونی رمان، همچنین برگزیدن شیوەی روایت به طریق اول شخص وخصوصا پی‌ریزی ساختمان داستان درچهاربخش، از گرته برداری‌های زیرکانەی هدایتی، از رمان ارزشمند خشم وهیاهوی فاکنر و سایر کتب فوق‌الذکر محسوب می‌گردد.

آزاد خیلی وقت‌ها در دنیای مجازی غرق می‌شود. چون گمان می‌کند که می‌تواند فضای مجازی را به زبانی خاص برای خود تبدیل کند، اما بسیار زود از آن خسته و بیزار می‌شود. برای همین است که می‌گوید: «توانستم چت کنم، اما نتوانستم با آن سخن بگویم»

 همچنین جملات و عباراتی ادبی و گاه فلسفی کولاژ شده از افراد، فیلم ها و کتب مختلف نیز به چشم می‌خورد. در کل، فضا و اتمسفری کافکایی بررمان “گورشهر”، حاکم است.

در رمان، نمادهایی وجود دارد کە فرم رادر تعاملی سازنده و پیش برندە با محتوا قرار می‌دهند. ازجملە؛‍ اسم ها، مکان‌ها و اشیای نمادین داستان:

۱. “آزاد“: اسمی کە در تقابل با معنای خویش است. او نماد انسان‌های اسیر و گرفتار جامعە است.

۲. “ماریا“: (=M) که قهرمان داستان در انتظار دستان یاریگر اوست. که آزاد او را همچون معشوقه‌ای ذهنی، نویسنده‌ی داستان و منجی در ذهن پرورانده است. “M” نماد حقیقت است. حقیقتی کە درمیان شبح و سیاهی و توهم گمشدە است. در واقع انتظار “آزاد” به نوعی” انتظار گودویی و بیهوده مبدل می‌شود. ماریا همچنین می‌تواند نماد روشنفکران غیرمتعهد جامعه هم باشد. که سربزنگا و در مقاطع حساس، با بهانه‌های واهی دست مردم را در پوست گردو می‌گذارند و شانه از بار مسئولیت خطیر خود، خالی می‌کنند.

۳. “سیران” کە فعال و کنشگری دانشجویی و اجتماعی است، و نقطه مقابل ماریا است. او را می‌توان نماد روشنفکران متعهد جامعه دانست. که در کوران حوادث در کنار مردم جامعه، وظیفه‌ی روشنگری و رهبری جنبش‌های اجتماعی را بر عهده می‌گیرند.

۴.”بیمارستان(=گورشهر)”نماد جامعەای مملو از بیمار و مردمانی رنجور و گرفتار مسایل اقتصادی، اجتماعی کە خبرزدە شدەاند.

۵”.دستگاه های دیالیز“:کە نماد تکنولوژی فرسوده و ناکارآمد به دلیل تحریم هستند که سروصدای ناهنجارشان انسان ها رادرگیر وروانی ساخته اند.

۶. “نیشتمان” :(خواهرآزاد) نماد سرزمینی ایدولوژیکـ زدەاست.

۷.”آقا” و “سلیمی“: نمادبزرگان آمرومردسالار و مدیران مستبدند.

۸. “تخت بیماران“:نمادگورهای افراد دردبیمارستان (گورشهر)هستند. یامثلا “تخت شمارەپانزدە” می تواند نماد اصل ۱۵ قانون اساسی باشد که بیانگر حق خواندن به زبان مادری است. زیرا زمانی قهرمان داستان روی آن قرارمی گیرد؛ عقدەی زبانش بازمی شود، تحملش بیشتر و شهامتش فزون می گردد. هر چند کە دیرتر هم بە او رسیدگی می‌شود.

 ۹”شبح و سایە“: نمادترس و توهم و ناامیدی است کە درپایان رمان همە جا و همە چیز و همە کس را فرا می‌گیرد.

۱۰.”پوسترهای انگشت برلب” : نماد سکوت و استبداد و…

ازدیگرظرافت‌های رمان، می‌توان به دستمایه‌ی طنز نویسنده در جای جای داستان اشاره کرد. که گاه به بازی‌های زبانی می‌گراید. استفادەی فراوان از آرایه های لفظی و معنوی (سجع ,ایهام, ضرب‌المثل، استعاره وکنایه وتلمیح و…)و شیوەی ساخت شکنانەی زبانی نویسندە، یکنواختی ودشواری احتمالی را از داستان می زدایدوخوانندە را تا پایان ماجرا با خود همراە می‌کند. البتە عدم پاراگراف‌بندی و استفاده از تکنیک‌های  حروفچینی چون: بولدکردن و ایتالیک کردن حروف و کلمات و… جهت تقسیم و تبیین کلام شخصیت‌های مختلف رمان “گورشهر”، حرکت برلبه‌ی شمشیر است. که درنوع خود هم می تواند بکر و زیبا باشد و هم می‌تواند اغواکننده و موجب لغزش و سردرگمی خوانندگان داستان شود. این امربستگی به میزان هشیاری خواننده دارد.

هدایتی در “گورشهر” بە دنبال چه می‌گردد؟ آیا می‌خواهد “وضعیت حقیقت” را روشن کند یـا ” حقیقت وضعیت” موجود را؟! آن چە مبرهن است این است کە؛ در صفحەی پایانی داستان و میان انباشت سوالات بی پاسخ  و نادانستەهای قهرمان (…”نمی‌دانم چیم خودم هم نمی‌دانم چکارم کرده‌اند چه ازم مانده و چه ازم نمانده نمی‌دانم نمی‌دانم آن چه بود که از من بیرون کشید نمی‌دانم کجاست مادرم کجاست پدرم کجاست خواهرم کجاست ماریا کجاست همه یکی هستند کدامشان کداممان است نمی‌دانم خودم کدامشان هستم کسی خود را نمی‌شناسد  نمی‌دانم همه چه شده‌ایم نمی‌دانم چه برسرمان آمده نمی‌دانم کجایی نمی‌دانم چرا این گونه شده‌ام نمی‌دانم چه برسرم آمده نمی‌دانم و…”[۱] ؛ رمان بااین دیالوگ پایان می یابد که: ” نمی‌دانم حقیقت کجاست؟”[۲] و سایە و سیاهی همە چیز و همە کس را فرا می‌گیرد. شاعرانگی متن و پایان رمان “گورشهر” من را یاد  سخنی از گوتە می‌اندازد کە:

“وقتی “قدرت حقیقت‌یابی “فردی تهدید شود، راە اصلاح او, مواجه شدن بابخش تاریک یا سایه‌اش است. “آزاد” بین من (ego) و سایە (shadow)بی زبان و مستاصل مانده است و سایەی سیاهی، برفضا مستولی می‌گردد. داستان پایانی باز دارد و دغدغەی خوانندە، دقیقا از نقطەی پایانی، آغاز می‌گردد.

“نمی‌دانم چرا سایەی آن سیاهی بی صدا هی می‌‌آید و می‌رود…نمی‌دانم گویی پیاده می‌شویم دستم در دستان سایه‌ای سیاه می‌لغزد گم می‌شوم در میان سایه‌های سیاه با تمام وجودم نمی‌دانم چه می‌کنم همه‌ی سایه‌های سیاه به دنبال منند…”[۳]

__________________________

[۱] . نازانم چیم بۆخۆشم نازانم چیان لێ کردووم چیم ماوە و چیم نەماوە نازانم نازانم ئەوە چی بوو دەریهێنا نازانم کوا دایکم کوا ئاغام کوانیشتمان کواماریا کوا هەموویان یەکن کامیان کاممانە نازانم خۆم کامیانم کەس خۆی ناناسێ هەموومان بووینەتە نازانم چی نازانم چیمان بەسەر هاتووە نازانم کوای نازانم بۆوام لێهاتووە نازانم چیم لێهاتوو نازانم و…”

[۲] . “حەقیقەت نازانم چی لێهاتووە”

[۳] . “نازانم سێبەری ئەوشتە ڕەشە بۆ بێ خشپە هەر دێت و دەچێ …نازانم دادەبەزین چی دەستم لە دەستی سێبەرێکی ڕەش دەترازێ ون دەبم لە نێو سێبەرە ڕەشەکان دا یەک بۆخۆم نازانم چی دەکەم هەموو سێبەرە ڕەشەکان بە دوای من دا… “

دانلود کامل معرفی کتاب

 

■ کانال اختصاصی نویسنده: https://t.me/hallvest

 هر نوع بازنشر این متن با ذکر منبع «سایت خانه کتاب کردی” مجاز است.

درباره‌ی خانه کتاب کُردی

همچنین ببینید

فراخوان ارسال آثار به جایزه قلم هه‌ژار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *