خانه / اخبار و رویدادها / رمان «میرنامه» اثر جان دوست منتشر شد.

رمان «میرنامه» اثر جان دوست منتشر شد.

رمان «میرنامه» اثر جان دوست منتشر شد.

شناسنامه کتاب: رمان«میرنامه»، جان دوست، مترجم: د. جمال احمدی، ‏مشخصات نشر: سنندج: ئالای رووناکی، ‏‫۱۳۹۹.

دکتر جمال احمدی

رمان «میرنامه» اثر نویسندۀ نام آشنای اهل کوبانی، «جان دوست» است. همان طور که در مقدمۀ مترجم کوردی آمده، نویسنده، آثار متعددی دارد و برخی از آنها به زبانهای دیگر نیز برگردانده شده است. او همان طور که خود اشاره کرده، بیست سال برای نوشتن رمان وقت صرف کرده و علاوه بر اینکه آثار خانی را به دقت بررسی کرده و مم و زین را را با وسواس هر چه تمتمتری واکاوی کرده، به بسیاری از منابع مراجعه کرده تا بتواند در نقل روایت خود دقت بیشتری نشان دهد.

رمان میرنامه در میان سایر رمانهای جان دوست، جایگاه ویژه­ای دارد. این رمان نشتری است که بر زخمی کهنه زده شده، سرباز کرده و عفونت آن به بیرون ترابیده است. زخمی که در طول سده­ها دیده شده اما از کنارش گذشته­اند. بسیاری از بزرگان کورد، ناکامیها و نامرادیهای خود را به دیگران نسبت داده­اند و همواره در تلاش با دشمنی بیرونی به سر برده­اند؛ غافل از اینکه دشمن آنها در میان خود آنها و از خود آنها است. دشمن کوردها امیران کورد نالایق و ناشایستی هستند که همواره جز سرمستی و خوشگزرانی و چپاول و تاراج اموال مردم کاری نداشته­اند. به نام امارت هر ظلم و جوری را نسبت به مردم ستمدیدۀ خود روا داشته و برای بقای خود تن به هر ذلت و خواری می­دهند. حکایت آن دسته از امیرانی است که تا حد بردگی و بندگی در خدمت اربابان خود هستند و تا حد خدایی بر مردم زیر دست خود ستم ستم روا می­دارند. روایت دشمنیهای داخلی و تفرقهای حزبی و گروهی است.

از طرف دیگر، این رمان حکایت شاعری درد کشیده و رنج دیده است که به آزادی ملتش می­اندیشد. او درد ملت را درک کرده و دلسوزانه و مشفقانه در پی چارۀ آن برمی­آید. خود را به امیران نزدیک می­کند و مدتی را به شغل کتابت در دربار امیر می­گذراند تا بدین وسیله مقاصد نیکوی خود را از نزدیک به او بگوید. اما وقتی ناکام می­شود و روزگار صدها بار آزمونی دیگر را از سر می­گذراند، از دربار بیرون می­آید و در بیرون از دربارِ امیر، مقاصد و اهداف خود را به شکل مسالمت آمیز دنبال می­کند. روشنفکرانه، مردم را از بلای تفرق، بندگی و تحزب و گروه­گراییهای افراطی و دسته­بندیها، آگاه می­کند و مشفقانه امیران را پند و اندرز می­دهد تا شاید سر عقل آیند و آگاه شوند. اما هر چه بیشتر تلاش می­کند ناکام­تر می­شود. در واقع مردم ستمدیدۀ کورد خود مهمترین عامل ناکامی احمد خانی می­شود. از این رو با قلم و زبان حملات تند خود را متوجه امیران می­کند تا چنان آنها را برآشفته می­کند که تاب تحمل انتقادات شدید شاعر روشنفکر را ندارند و نقشۀ قتل او را در سر می­پرورند. او را به شکل کاملاً مشکوکی مسموم می­کنند و به قتل می­رسانند و مثل غالب مقاطع تاریخی، کسانی چون: مرد نقابدار و صاحب ردای آبی به زندگی کلاغ وارِ پلید خود ادامه می­دهند. 

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم: 

یک بار خانی همچون گذشته دعوتم کرد تا چند صفحه از داستان دیوانۀ سرحدان را برایم بخواند. غروبی تابستانی بود، ماه بدر، زلف سیمینش را شانه می­کرد و بافه­های مویش را بر سر قلۀ آرارات و اطراف می­گستراند. من نیز در آن غروب، با اندوه فراوان راه حجرۀ خانی را طی می­کردم. درست است که من برای دیدن او می­رفتم، اما دقیق مانند این بود که شرنگ می­خوردم. شهرت مم و زین، خردم را ربوده بود، از شدت ناراحتی نزدیک بود منفجر شوم و روغن بر شمع اتاقش بریزم تا او و تمام کتابهایش را آتش بزنم. می­دانستم جز مرگ، چیز دیگری نمی­توانست چشمۀ جوشان شعر را در او بخشکاند. هر قدر مسن­تر می­شد، شعرهایش پخته­تر و عمیق­تر می­شد. دختران و پسران بایزید، می­آمدند و داستانش را چون دخیلی بر خود می­بستند. دراویش هنگام مستی و جذبه، اشعار او را می­خواندند.

 هر نوع بازنشر این متن با ذکر منبع «سایت خانه کتاب کردی” مجاز است.

 

درباره‌ی خانه کتاب کُردی

همچنین ببینید

بێ دەنگیی شەهاب لە رۆمانی (باوکی ئەو) دا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *