تاثیر سینمای چارلی چاپلین بر شخصیت های کتاب «از راحیل بانوی یهودی چه خبر؟
نیشتمان ابراهیمی
از راحیل بانوی یهودی چه خبر؟ همانطور که از عنوان رمان برمی آید می توان فهمید که گمشده یا گمشده هایی در رمان وجود دارند که نویسنده، مخاطب را با خود همراه می کند تا گمشده ها را پیدا کند. نویسنده مارا در کوچه و پس کوچه های شهر قامیشلو می گرداند. آغاز را منزل مردی کرد تبار سوری به نام اوسی است. فرزندان اوسی و هدلا یعنی کیهات و موسی راهنمای خوانندگان می شوند و آن ها را کوی به کوی و منزل به منزل می برند تا گمشده های رمان که خود را در درون خویش گم کرده اند؛ پیدا کنند. گمشده هایی که زیر چتر امت متحد عربی از نظر ها پنهان شده اند. کیهات و موسی در خانه های مردم شهر را می زنند و با تفتیش عقاید آن ها ردپایی از گمشده ها را می یابند و آن ها را می یابند و آنها را یکی یکی از میان سپاه امت عربی بیرون می کشد تا هویت از دست رفته شان را به آن ها باز گردانند.
کیهات خواننده را در محله یهودی ها می چرخاند و اورا با خانواده های کرد، مسیحی و یهودی آشنا می کند. موسی وی را به تمام سینما های شهر می برد تا شاید هویت گمشده افراد را که در وطن خویش غریبه اند به آن ها برگردانند. او خود را در قالب شخصیت فیلم های پخش شده از سینماهای شهر می برد و با همذات پنداری با آن ها راهنمای خواننده می شود.
همذات پنداری اصطلاحی در روانکاوی است. فروید اصطلاح همانند سازی را تمایل به افزایش دادن احساس ارزشمندی از طریق متصل کردن خود به یک شخص یا گروه یا سازمانی که مهم به حساب می آیند، قلمداد می کند. انتخاب موسیقی، مد، مجلات یا کتاب ها یا حتی طرز حرف زدن یا رفتارهای دیگر نیز می توانند نمونه هایی از همانند سازی باشند، به این شرط که فرد را از لحاظ روانی به افرادی که وی آن ها را موفق، قدرتمند یا جذاب می داند، نزدیک سازد.
ژان لاکان در سال ۱۹۳۶ در مقاله خود با عنوان مرحله آینگی درباره شکل گیری هویت و در واقع ساخته شدن خود صحبت می کند. همذات پنداری تماشاگران با ستارگان سینما را همانند هویت یافتن کودک با نگریستن به تصویر خویش در آینه می داند.
کودک از۶تا ۱۸ ماهگی مرحله آینگی را می گذراند و در طی آن برای نخستین بار متوجه هویت خود می شود که تصویر خویش را در آینه بازمی شناسد.
لاکان نسبت تماشاگر فیلم و پرده نمایش سینما را همانند نسبت کودک و آینه در مرحله آینگی می داند.کودک با واکنشی خود شیفته، ناشی از لذت کشف بدن خویش آنچه را به عنوان تصویر در آینه می بیند تمایزی میان او و بیرون از او ندارد. در واقع یک نوع همذات پنداری رخ می دهد و تماشاگرفیلم نیز به هنگام مشاهده ستارگان محبویش روی پرده همین حالت را دارد.
شخصیت موسی در کتاب از راحیل بانوی یهودی چه خبر؟ خود را در آینه ای می نگرد که تصویری از چارلی چاپلین رادر مقابل خود مشاهده می کند. آری موسی خود را چارلی چاپلین می پندارد و با او همذات پنداری می کند؛ زمانی کوچه به کوچه شهر را مشتاقانه و بی قرار به دنبال چارلی چاپلین می گردد که روز به روز با او بیگانه تر می شود.
موسی از درون فیلم های صامت و بی صدای چارلی چاپلین آوازی دلنشین و هماهنگ با درون خویش می شنود که در واقع یادآور ندای درون خودش می باشد و با آن آواز همنوایی می کند. زمانی که می گوید من می خواهم به کمونیست بپیوندم.
سال ها پیش سناتوری به نام جوزف مک کارتی، نام چارلی چاپلین را در میان فهرست کمونیست های معروف قرار داد. در آن زمان برای نمایش فیلمی در لندن بود ، اما با قرار گرفتن نامش در میان کمونیست ها از آمریکا اخراج شد و از ژانویه سال ۱۹۵۳ تا ۱۹۷۲ میلادی دور از آمریکا و در سوییس زندگی می کرد. ماجرای کمونیست خوانده شدن چارلی چاپلین در سال ۱۹۵۴ میلادی نقش بر آب شد. اما اودر سال ۱۹۷۲میلادی در میان استقبال پر شور مردم به آمریکا بازگشت. در سال ۲۰۱۲ میلادی اداره اطلاعات داخلی انگلیس در گزارشی ازدرخواست دولت آمریکا مبنی بر تحت نظر قرار گرفتن چارلی چاپلین به دلیل گرایش های کمونیستی خبر داد. اما این اداره هیچگاه نتوانست مدرکی مبنی بر ارتباط چاپلین با کمونیست ها ارایه دهد. اما در نهایت همانطور که موسی نیز وقتی گرایش های کمونیستی خود را ابراز می کند با مخالفت مادرش هدلا مواجه می شود و او در جواب می گوید که کمونیست چند شعبه دارد شعبه کفار، شعبه ایمانداران و شعبه سرگردان ها. هر شعبه چندین بخش دارد بخش مسیحیان، مسلمانان، یهودیان و حتی بخشی برای ایزدیان.
پس می توان گفت که این بار نیز موسی با شخصیت چارلی چاپلین همذات پنداری کرده است. نویسنده رمان در جایی دیگر نیز از همذات پنداری شخصیت ها چارلی چاپلین صحبت به میان می آورد. جایی که سیستم تحت عنوان امت متحده عربی تمام شخصیت ها را با هر ملیت و طرز فکری تحت سیطره خویش قرار می دهد.
طی بروز دو جنگ جهانی که در جوامع مدرن اتفاق افتاد، جنگ هایی بر سر ایدئولوژی های متخاصم که انسان را به آسانی قربانی تفکرات خود می نماید؛ صورت گرفت. انسان ها نیز به عنوان اعضای جامعه در طی جریان سیستم سازی اجتماعی به افرادی در این سیستم ها که وظایفی ازقبل تعیین شده دارند تبدیل شده اند و فقط به عنوان یک عضو از کل در نظر گرفته می شوند و این مسئله انسان های عضو جامعه را به مرور زمان عموما به افرادی ناخشنود و ناراضی تبدیل نمود.
چاپلین در سال ۱۹۳۶ فیلمی را با عنوان عصر جدید به عنوان یکی از نخستین فبلم ها در نقد سیستم به نمایش عمومی می گذارد. او در این فیلم پا را فراتر گذاشته وبه جای مخالفت با ایسم مدرن با تمامی اندیشه های سیستم در جهان مدرن به مقابله بر می خیزد. او مردی را نشان می دهد که به شدت کار می کند و آنقدر در شغل خود و در تنها جنبه زیستش فرو می رود که سراسر جهان را محل کار خود می یابد. او گمان می کند که همه چیز در اطرافش پیچ هایی است که باید محکم شوند و تمام تلاشش را به به کار می بندد تا این کار را درست انجام دهد. او در هر شرایطی ابزار کارش را رها نمی کند و در میان چرخ دنده های جهان مدرن تقلا نموده تا کار خویش را حفظ نماید. زیرا این تنها چیزی است که سیستم برایش باقی گذاشته است. سیستم به او یاد داده است که چگونه پیچ ها را سفت کند و نه چیز دیگر. چرا که از نظرسیستم او فقط یک سفت کننده پیچ است.
تمام شخصیت های کتاب به نحوی تحت نفوذ سیستم باید هویت اصلی خود را فراموش کنند و خود را جزئی از امت متحد عربی بدانند.
چاپلین متحد حاشیه نشین ها بوده زبان افرادی که جایی برای صحبت کردن ندارند و همچنین نماد مردم فراموش شده بود. لذا شخصیت موسی زبان چارلی چاپلین را انتخاب کرد تا زبان گویای نسلی فراموش شده باشد که در پی به دست آوردن هویت گمشده خویش بودند. به همین دلیل است که موسی می گوید:«زنده باد چارلی چاپلین، رهبر سینمای یکپارچه».
منابع:
_____________________________
۱-شیخ مهدی، علی، فیلم مردم پسند:تعامل فرهنگی -اجتماعی، انتشارات سوره مهر، تهران،۱۳۸۳
۲-برکات، سلیم، از راحیل بانوی یهودی چه خبر؟، مترجم: کاوه خضری، نشر مادیار، سنندج، ۱۴۰۱
۳-کیوانفر، محمد، سینمای چارلی چاپلین: ارزش فراموش شده انسان در جامعه مدرن/ انسان و سیستم در سینما، سایت پژوهه،۱۳۹۲ ،
pajoohe.ir
۴- چارلی چاپلین؛نابغه هنر هفتم و اسطوره سینمای صامت، ایرنا
http//irna.ir
هر نوع بازنشر این متن با ذکر منبع «خانه کتاب کُردی» مجاز است.